سید امیر محمد عینی
سید امیر محمد عینی
خواندن ۱۳ دقیقه·۳ سال پیش

آموزش تحلیل فاندامنتال رمزارز ها (بخش اول)

تحلیل فاندامنتال رمزارزها
تحلیل فاندامنتال رمزارزها


تحلیل بنیادی رمزارز ها شامل بررسی عمیق اطلاعات موجود در مورد یک دارایی مالی است. به عنوان مثال، ممکن است به موارد استفاده، تعداد افرادی که از آن استفاده می کنند یا تیم پشت پروژه نگاه کنید.

هدف شما این است که در مورد اینکه دارایی بیش از حد ارزش گذاری شده است یا کمتر از ارزش گذاری شده، به نتیجه برسید. در آن مرحله، می توانید از بینش خود برای اطلاع از موقعیت های معاملاتی خود استفاده کنید.

داد و ستد دارایی هایی که به اندازه ارزهای رمزپایه بی ثبات هستند، نیاز به مهارت دارد. انتخاب یک استراتژی، درک دنیای وسیع تجارت و تسلط بر تحلیل تکنیکال و بنیادی، شیوه هایی هستند که با منحنی یادگیری همراه هستند.

وقتی صحبت از تحلیل تکنیکال می شود، می توان برخی از تخصص ها را از بازارهای مالی قدیمی به ارث برد. بسیاری از معامله گران ارزهای دیجیتال از همان شاخص های فنی استفاده می کنند که در معاملات فارکس، سهام و کالاها مشاهده می شود. ابزارهایی مانند RSI، MACDو Bollinger Bands به دنبال پیش بینی رفتار بازار صرف نظر از دارایی مورد معامله هستند. به این ترتیب، این ابزارهای تحلیل تکنیکال در فضای ارزهای دیجیتال نیز بسیار محبوب هستند.

در تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال، اگرچه رویکرد مشابه با رویکردی است که در بازارهای قدیمی استفاده می‌شود، اما واقعاً نمی‌توانید از ابزارهای آزمایش شده برای ارزیابی دارایی‌های رمزنگاری استفاده کنید. برای انجام تحلیل فاندامنتال مناسب در ارزهای دیجیتال، باید بدانیم که ارزش آنها از کجا به دست می‌آید.

تحلیل بنیادی (FA) چیست؟

تحلیل بنیادی (FA) رویکردی است که توسط سرمایه گذاران برای تعیین "ارزش ذاتی" یک دارایی یا تجارت استفاده می شود. با بررسی تعدادی از عوامل داخلی و خارجی، هدف اصلی آنها این است که تعیین کنند آیا دارایی یا تجارت مذکور بیش از ارزش یا کمتر از ارزش گذاری شده است. سپس می توانند از این اطلاعات برای ورود یا خروج استراتژیک به موقعیت ها استفاده کنند.

تجزیه و تحلیل فنی همچنین داده های معاملاتی ارزشمندی را به دست می دهد، اما بینش های متفاوتی را به همراه دارد. کاربران تحلیل تکنیکال (TA) بر این باورند که می توانند تغییرات قیمت آتی را بر اساس عملکرد گذشته دارایی ها پیش بینی کنند. این امر با شناسایی الگوهای شمعی (candlestick patterns) و مطالعه شاخص های ضروری به دست می آید.

تحلیلگران بنیادی سنتی معمولاً به معیارهای کسب و کار نگاه می کنند تا بفهمند که ارزش واقعی آن چیست. شاخص های مورد استفاده شامل سود هر سهم (میزان سود یک شرکت برای هر سهم باقی مانده) یا نسبت قیمت به دفتر (price-to-book ratio) (چگونه سرمایه گذاران شرکت را در مقابل ارزش دفتری آن ارزش گذاری می کنند). آنها ممکن است این کار را برای چندین کسب و کار انجام دهند.

شبکه‌های ارزهای دیجیتال را نمی‌توان با همان لنزهای کسب‌وکارهای سنتی ارزیابی کرد. در هر صورت، پیشنهادات غیرمتمرکزتر مانند بیت کوین (BTC) به کالاها نزدیک تر است. اما حتی با ارزهای دیجیتال متمرکز تر (مانند ارزهای صادر شده توسط سازمان ها)، شاخص های سنتی FA نمی توانند چیز زیادی به ما بگویند.

بنابراین، ما باید توجه خود را به چارچوب های مختلف معطوف کنیم. اولین قدم در این فرآیند، شناسایی معیارهای قوی است. منظور ما از قوی، آنهایی است که به راحتی نمی توان آنها را نادیده گرفت. برای مثال، فالوورهای توییتر یا کاربران تلگرام/ردیت معیارهای خوبی نیستند، زیرا ایجاد حساب‌های جعلی یا خرید تعامل در رسانه‌های اجتماعی آسان است.

توجه به این نکته مهم است که هیچ معیار واحدی وجود ندارد که بتواند تصویر کاملی از شبکه ای که در حال ارزیابی آن هستیم به ما بدهد. می‌توانیم به تعداد آدرس‌های فعال در یک بلاکچین نگاه کنیم و ببینیم که به شدت در حال افزایش است. اما این به خودی خود چیز زیادی به ما نمی گوید. همانطور که می دانیم، این می تواند یک بازیگر مستقل باشد که هر بار با آدرس های جدید پول خود را به خود منتقل می کند.

در بخش‌های بعدی، نگاهی به سه دسته معیارهای تحلیل فاندامنتال (FA) کریپتو خواهیم داشت: معیارهای درون زنجیره ای (Onchain)، معیارهای پروژه و معیارهای مالی. این فهرست غیر جامع خواهد بود، اما باید مبنای مناسبی برای ایجاد شاخص‌های بعدی در اختیار ما قرار دهد.

معیار های درون شبکه ای (On-chain)

معیارهای درون زنجیره آنهایی هستند که با مشاهده داده های ارائه شده توسط بلاکچین قابل مشاهده هستند. ما می‌توانیم این کار را خودمان با اجرای یک گره برای شبکه مورد نظر و سپس انتقال داده‌ها انجام دهیم، اما می‌تواند زمان‌بر و پرهزینه باشد. به خصوص اگر ما فقط سرمایه گذاری را در نظر بگیریم و نمی خواهیم زمان یا منابع خود را برای این تلاش تلف کنیم.

راه‌حل ساده‌تر این است که اطلاعات را از وب‌سایت‌ها یا API هایی که به‌طور خاص برای اطلاع‌رسانی درباره تصمیم‌های سرمایه‌گذاری طراحی شده‌اند، استخراج کنیم. به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل درون زنجیره ای بیت کوین CoinMarketCap اطلاعات بی شماری را در اختیار ما قرار می دهد. منابع اضافی شامل نمودارهای داده Coinmetrics یا گزارش پروژه Binance Research است.

معیار های درون زنجیره ای
معیار های درون زنجیره ای


تعداد معاملات (Transaction count)

تعداد تراکنش ها معیار خوبی از فعالیت هایی است که در شبکه انجام می شود. با ترسیم عدد برای دوره های تنظیم شده (یا با استفاده از میانگین های متحرک)، می توانیم ببینیم که چگونه فعالیت در طول زمان تغییر می کند.

توجه داشته باشید که این معیار باید با احتیاط رفتار شود. مانند آدرس‌های فعال، نمی‌توانیم مطمئن باشیم که فقط یک طرف سرمایه‌ای را بین کیف پول‌های خود انتقال نمی‌دهد تا فعالیت‌های زنجیره‌ای را افزایش دهد.

ارزش معامله (Transaction value)

نباید با تعداد تراکنش اشتباه گرفته شود، ارزش تراکنش به ما می گوید که در یک دوره چقدر ارزش معامله شده است. به عنوان مثال، اگر در مجموع ده تراکنش اتریوم به ارزش هر کدام 50 دلار در همان روز ارسال شود، می گوییم حجم تراکنش روزانه 500 دلار است. ما می‌توانیم آن را در یک ارز فیات مانند USD، یا می‌توانیم آن را در واحد بومی پروتکل (ETH) اندازه‌گیری کنیم.

آدرس های فعال (Active addresses)

آدرس‌های فعال، آدرس‌های بلاکچینی هستند که در یک دوره معین فعال هستند. روش‌های محاسبه این مورد متفاوت است، اما یک روش رایج این است که هم فرستنده و هم گیرنده هر تراکنش را در دوره‌های تعیین‌شده (مثلاً روزها، هفته‌ها یا ماه‌ها) شمارش کنیم. برخی نیز تعداد آدرس‌های منحصربه‌فرد را به صورت تجمعی بررسی می‌کنند، به این معنی که کل آن‌ها را در طول زمان دنبال می‌کنند.

هزینه های پرداخت شده برای انجام تراکنش ها (Fees paid)

شاید برای برخی از دارایی های رمزنگاری این مساله مهمتر باشد که هزینه های پرداخت شده برای انجام تراکنشها می تواند در مورد تقاضا برای فضای بلوک به ما بگوید. می‌توانیم آن‌ها را به‌عنوان پیشنهادهایی در یک حراجی در نظر بگیریم: کاربران با یکدیگر رقابت می‌کنند تا تراکنش‌هایشان به موقع درج شود. کسانی که مناقصه بالاتری می دهند، تراکنش های خود را زودتر تایید می کنند، در حالی که آنهایی که قیمت کمتری می دهند باید مدت بیشتری منتظر بمانند.

برای ارزهای رمزپایه با برنامه انتشار کاهشی، این یک معیار جالب برای مطالعه است. عمده‌ترین بلاک‌چین‌های اثبات کار (PoW) یک پاداش بلاک ارائه می‌کنند.

در برخی از بلاکچین ها، درامد ماینرها از پاداش بلاک و کارمزد تراکنش تشکیل شده است. پاداش بلوک به صورت دوره ای کاهش می یابد (در رویدادهایی مانند نصف شدن بیت کوین).

از آنجایی که هزینه استخراج در طول زمان افزایش می یابد، اما پاداش بلاک به آرامی کاهش می یابد، منطقی است که کارمزد تراکنش ها افزایش یابد. در غیر این صورت، ماینرها با ضرر کار می کنند و شروع به ترک شبکه می کنند. این یک اثر ضربه ای بر امنیت زنجیره دارد.

نرخ هش و مقدار استیک شده (Hash rate and the amount staked)

امروزه بلاکچین ها از الگوریتم های اجماع مختلفی استفاده می کنند که هر کدام مکانیسم های خاص خود را دارند. با توجه به اینکه اینها نقش مهمی در تامین امنیت شبکه ایفا می کنند، غواصی در دریای داده های اطراف آنها می تواند برای تحلیل بنیادی ارزشمند باشد.

نرخ هش اغلب به عنوان معیاری برای سلامت شبکه در ارزهای رمزنگاری Proof of Work استفاده می شود. هرچه نرخ هش بالاتر باشد، انجام موفقیت آمیز یک حمله 51٪ دشوارتر است. اما افزایش در طول زمان می‌تواند به افزایش علاقه به ماینینگ نیز اشاره کند که احتمالاً در نتیجه هزینه‌های سربار ارزان و سود بالاتر است. برعکس، کاهش نرخ هش به ماینرها اشاره می کند که به صورت آفلاین ("کاپیتالاسیون ماینر") می آیند زیرا دیگر برای آنها ایمن سازی شبکه سودی ندارد.

عواملی که می‌توانند بر هزینه‌های کلی استخراج تأثیر بگذارند عبارتند از: قیمت فعلی دارایی، تعداد تراکنش‌های پردازش‌شده و کارمزد پرداخت‌شده. البته هزینه های مستقیم استخراج (برق، توان محاسباتی) نیز ملاحظات مهمی هستند.

استیک کردن (به عنوان مثال در Proof of Stake) یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با تئوری بازی مشابه به استخراج PoW است. با این حال، تا آنجا که مکانیسم ها متفاوت است، کار می کند. ایده اصلی این است که کاربران به میزان دارایی که استیک کرده اند در اعتبار سنجی بلاک ها شریک شوند. به این ترتیب، ما می‌توانیم برای اندازه‌گیری سود (یا کمبود آن) به مبلغ استیک شده در یک زمان معین نگاه کنیم.

معیارهای پروژه (Project metrics)

در جایی که معیارهای درون زنجیره ای مربوط به داده های بلاکچین قابل مشاهده است، معیارهای پروژه شامل یک رویکرد کیفی است که به عواملی مانند عملکرد تیم (در صورت وجود)، وایت پیپر (whitepaper) و نقشه راه آتی (roadmap) نگاه می کند.

معیار های پروژه ها
معیار های پروژه ها

وایت پیپر (The whitepaper)

به شدت توصیه می شود که قبل از سرمایه گذاری، وایت پیپر هر پروژه را مطالعه کنید. این یک سند فنی است که یک نمای کلی از پروژه ارزهای دیجیتال به ما می دهد. یک وایت پیپر خوب باید اهداف شبکه را مشخص کند و در حالت ایده آل بینشی در مورد موارد زیر به ما بدهد:

1. فناوری مورد استفاده (آیا منبع باز (open source) است؟)

2. مورد(های) استفاده ای که قصد دارد به آنها رسیدگی کند

3. نقشه راه (roadmap) برای ارتقاء و ویژگی های جدید

4. طرح عرضه و توزیع سکه یا توکن

عاقلانه است که این اطلاعات را با بحث در مورد پروژه، متقابلا ارجاع دهید. دیگران در مورد آن چه می گویند؟ آیا پرچم قرمزی برافراشته شده است؟ آیا اهداف واقعی به نظر می رسند؟

تیم پروژه (The team)

اگر تیم خاصی پشت شبکه ارز دیجیتال وجود داشته باشد، سوابق اعضای آن می تواند نشان دهد که آیا تیم مهارت های لازم برای به ثمر رساندن پروژه را دارد یا خیر. آیا اعضا قبلاً سرمایه گذاری های موفقی در این صنعت انجام داده اند؟ آیا تخصص آنها برای رسیدن به نقاط عطف پیش بینی شده کافی است؟ آیا آنها در پروژه های مشکوک یا کلاهبرداری شرکت داشته اند؟

اگر تیمی وجود نداشته باشد، جامعه توسعه دهندگان چگونه به نظر می رسد؟ اگر پروژه دارای GitHub عمومی است، بررسی کنید که تعداد مشارکت کنندگان و میزان فعالیت آن چقدر است. سکه ای که توسعه آن ثابت بوده است ممکن است جذاب تر از سکه ای باشد که مخزن (repository) آن طی دو سال به روز نشده است.

رقبا (Competitors)

یک وایت پیپر قوی باید به ما ایده ای از مورد استفاده ای که دارایی کریپتو را هدف قرار داده است بدهد. در این مرحله، شناسایی پروژه‌هایی که با آن‌ها رقابت می‌کند و همچنین زیرساخت‌های قدیمی که به دنبال جایگزینی آن هستند، مهم است.

در حالت ایده آل، تحلیل بنیادی این موارد باید به همان اندازه دقیق باشد. ممکن است یک دارایی به خودی خود جذاب به نظر برسد، اما همان شاخص هایی که برای دارایی های رمزنگاری مشابه اعمال می شود، می تواند نشان دهد که دارایی ما ضعیف تر از سایرین است.

اقتصاد توکن و عرضه (توزیع) اولیه (Tokenomics and initial distribution)

برخی از پروژه ها توکن هایی را به عنوان راه حل مشکلات، ایجاد می کنند. نه اینکه بگوییم خود پروژه قابل دوام نیست، اما توکن مرتبط با آن ممکن است در این زمینه مفید نباشد. به این ترتیب، تعیین اینکه آیا توکن کاربردی واقعی دارد یا خیر، مهم است. و با بسط، اینکه آیا این ابزار چیزی است که بازار گسترده‌تر آن را تشخیص می‌دهد، و احتمالاً چقدر ارزش مطلوب را دارد.

عامل مهم دیگری که در این زمینه باید در نظر گرفت نحوه توزیع اولیه وجوه (دارایی) است. آیا از طریق یک ICO یا IEOبود یا کاربران می توانستند آن را از طریق استخراج به دست آورند؟ در مورد اولی، وایت پیپر باید مشخص کند که چه مقدار برای بنیانگذاران و تیم نگهداری می شود و چه مقدار در دسترس سرمایه گذاران خواهد بود. در مورد دومی، می‌توانیم به دنبال شواهدی مبنی بر پیش‌بینی خالق دارایی باشیم (کاوش در شبکه قبل از اعلام آن).

تمرکز بر توزیع ممکن است تصوری از هر خطری که وجود دارد به ما بدهد. به عنوان مثال، اگر اکثریت قریب به اتفاق عرضه تنها در اختیار چند طرف بود، ممکن است به این نتیجه برسیم که این یک سرمایه گذاری پرخطر است، زیرا آن طرف ها در نهایت می توانند بازار را دستکاری کنند.

معیارهای مالی (Financial metrics)

اطلاعات در مورد نحوه معامله دارایی در حال حاضر، آنچه قبلاً با آن معامله می شد، نقدینگی و غیره همگی می توانند در تحلیل بنیادی مفید باشند. با این حال، معیارهای جالب دیگری که ممکن است تحت این دسته قرار گیرند، مواردی هستند که به اقتصاد و مشوق‌های پروتکل دارایی کریپتو مربوط می‌شوند.

ارزش بازار (Market capitalization)

ارزش بازار (یا ارزش شبکه) با ضرب عرضه در گردش در قیمت فعلی محاسبه می شود. در اصل، هزینه فرضی خرید هر واحد موجود از دارایی کریپتو را نشان می‌دهد (با فرض عدم لغزش).

به خودی خود، ارزش بازار می تواند گمراه کننده باشد. در تئوری، صدور یک توکن بی فایده با عرضه ده میلیون واحد آسان خواهد بود. اگر فقط یکی از آن توکن ها با 1 دلار معامله شود، ارزش بازار 10 میلیون دلار خواهد بود. این ارزش گذاری به وضوح تحریف شده است - بدون یک پیشنهاد ارزش قوی، بعید است که بازار گسترده تر به توکن علاقه مند شود.

در یک یادداشت مرتبط، غیرممکن است که واقعاً تعیین کنید که چند واحد برای یک ارز دیجیتال یا توکن خاص در گردش است. می توان سکه ها را سوزاند، کلیدها را گم کرد و وجوه را به سادگی فراموش کرد. آنچه در عوض می بینیم تقریبی است که سعی می کند سکه هایی را که دیگر در گردش نیستند فیلتر کنند.

با این وجود، ارزش بازار به طور گسترده برای کشف پتانسیل رشد شبکه ها استفاده می شود. برخی از سرمایه‌گذاران ارزهای دیجیتال، سکه‌های « با مارکت کپ کوچک» را در مقایسه با سکه‌های «مارکت کپ بزرگ» احتمال بیشتری برای رشد می‌بینند. برخی دیگر بر این باورند که شرکت‌های بزرگ دارای اثرات شبکه قوی‌تری هستند و بنابراین، شانس بیشتری نسبت به سرمایه‌گذاری‌های کوچک ناپایدار دارند.

نقدینگی و حجم (Liquidity and volume)

نقدینگی معیاری است که نشان می دهد چقدر می توان یک دارایی را به راحتی خرید یا فروخت. دارایی نقدی دارایی است که برای فروش آن به قیمت معاملاتی آن مشکلی نداریم. یک مفهوم مرتبط، بازار نقدینگی است، که بازاری رقابتی است که مملو از درخواست‌ها و پیشنهادات است (که منجر به کاهش قیمت پیشنهادی-فروشی می‌شود).

مشکلی که ممکن است در بازار نقدینگی با آن مواجه شویم این است که نمی‌توانیم دارایی‌های خود را به قیمت «عادلانه» بفروشیم. این به ما می‌گوید هیچ خریداری مایل به انجام معامله نیست، و ما را با دو گزینه مواجه می‌کند: کاهش درخواست یا صبر برای افزایش نقدینگی.

حجم معاملات شاخصی است که می تواند به ما در تعیین نقدینگی کمک کند. می توان آن را به چند روش اندازه گیری کرد و نشان می دهد که چه مقدار ارزش در یک دوره زمانی معین معامله شده است. به طور معمول، نمودارها حجم معاملات روزانه (بر حسب واحد بومی یا دلار) را نمایش می دهند.

آشنایی با نقدینگی می تواند در زمینه تحلیل بنیادی مفید باشد. در نهایت، به عنوان شاخصی از علاقه بازار به یک سرمایه گذاری آینده نگر عمل می کند.

مکانیسم های تامین (Supply mechanisms)

برای برخی، مکانیسم‌های عرضه یک سکه یا توکن برخی از جالب‌ترین ویژگی‌ها از دیدگاه سرمایه‌گذاری هستند. در واقع، مدل هایی مانند نسبت سهام انباشته شده به جریان (S2F) در بین طرفداران بیت کوین محبوبیت بیشتری پیدا می کنند.

حداکثر عرضه (Maximum supply)، عرضه در گردش (circulating supply) و نرخ تورم (rate of inflation) می تواند تصمیمات را تعیین کند. برخی از سکه ها تعداد واحدهای جدیدی را که تولید می کنند در طول زمان کاهش می دهند و آنها را برای سرمایه گذارانی جذاب می کند که معتقدند تقاضا برای واحدهای جدید از در دسترس بودن آنها بیشتر خواهد شد.

از سوی دیگر، سرمایه‌گذاران مختلف ممکن است سقف سخت‌گیرانه اعمال شده را در بلندمدت مضر ببینند. چنین نگرانی‌هایی ممکن است این باشد که استفاده از سکه‌ها/توکن‌ها را از بین می‌برد زیرا کاربران ترجیح می‌دهند آنها را ذخیره کنند. انتقاد دیگر این است که به طور نامتناسبی به پذیرندگان اولیه پاداش می دهد، در حالی که یک سیاست تورمی ثابت برای تازه واردان منصفانه تر خواهد بود.

.

.

.

برای این بخش تا همینجا کافی است. ادامه مطالب مربوط به آموزش تحلیل فاندامنتال رمزارزها در پستی دیگر برای شما منتشر خواهد شد...


آموزشتحلیلفاندامنتالرمزارزرمزنویس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید