یه جا خوندم حسادت از تنگ نظری و محدود بینی میاد. خب باید بگم منظورم از حسادت، حسادت به موفقیت و دارایی های دیگران نیست.
حسادت من زمانی گل میکنه که یکی به دوست صمیمیم ابراز علاقه کنه و باهاش صمیمی شه. اینجوری اون دوست جدید پیدا میکنه و ازون بدتر با هم اهنگ گوش میدن، برای هم هدیه میخرن، همو بغل میکنن و به هم توجه میکنن و کلا کنار هم حالشون خوبه...
وقتی اینجور صحنه ها رو میبینم ازینکه اون دوست منه نا امید میشم. اون دوست منه یعنی مال منه و حد اقل باید درک کنه که کسی نباید به اندازه من باهاش صمیمی باشه (اصلا غیر ممکنه کسی بیشتر از من دوسش داشته باشه). اونم نباید کسیو بیشتر از من دوست داشته باشه.
اگه یکی دیگه رو بذاره کنار من مطمئنا بعد از چند وقت منو میذاره کنار و اونو جایگزینم میکنه و من اگه نباشم هم دوست جدیدش هست. پس این دوستی زیاد طول نمیکشه و اون تبدیل میشه به یه آشنای معمولی. غیر از این راهی نیست چون اگه ازش فاصله نگیرم از حسودی دق میکنم.
اگه خواستن اینکه تو فقط مال من باشی نه کس دیگه ای خسیسیه من خسیسم؛ شایدم من تنگ نظر و محدود بین یا حسودم. در کل نمیتونم دوستمو با کسی شریک شم`^`
میخوام من و دوستم مثل دو تا عروسک تو یه مغازه ی اسباب بازی فروشی باشیم که فروشی نیستیم: