این کتاب دارای شش جلد است.
ممکن است فکر کنید سرزمین قصهها جای خوش آب و هوایی است ار است توی آن کلی به شما خوش بگذرد آنجا با همه آدمها و شخصیتهای قصههایش را خواندهاید از نزدیک آشنا میشوید.
اما تو با حالا فکر کردی اگر توی این سرزمین گیر بیفتید چه بلاهایی ممکن است سرتان بیاید؟
گیر افتادن در قلمرو ملکه اولی این درست همان اتفاقی است که برای الکس و کانر بیلی میافتد. دوقلوها باید راهی پیدا کنند تا از دست ملکه خلاص شوند و به خانه برگردند.
نویسنده: کریس کالفر
داستانی سرشار از هیجان، شجاعت و عشق به خانواده!
جودی لین اندرسون در این کتاب داستان غیرقابل پیشبینی و جذاب خانوادهای را به تصویر میکشد که برای نجات پسر کوچولوییشان ه دنیای خارق العاده پناه میبرند این داستان دفترچه خاطرات دختر این خانواده در مسیر کشف این دنیای باورنکردنی است.
نویسنده: جودی لین اندرسون
این کتاب روایتگر دوخواهر دوقلو به نام های آیریس و لارک است. دوقلوهای همسانی که شاید در ظاهر کاملاً شبیه شند اما در لایههای عمیقتر خودشان برای آنها اهمیت بیشتری قائلند با هم فرق دارند.
در این داستان پرکشش و رمزآلود با این دوقلو های در جریان دوستی ها و تغییر هایشان
همراه می شویم. ایریس و لارک در یازده سالگی با تغییری بزرگ و عجیب دست و پنجه نرم میکنند.
نویسنده: آن ارسو
در گروه جادوگرها هرجادوگر در روز تولد سیزده سالگی اس نشان مخصوص خودش را در یافت میکند و از آن به بعد میتواند آزادانه از جادویش استفاده کند. رایلی او فرزند خوانده خانواده ای جادوگران درمانگر است. تمام آرزویش این است که به یک جادوگر درمانگر تبدیل شود اما نمیتواند. چون یک سارام است. یعنی جادویی در خون او جریان ندارد. رایلی مجبور است برای نجات جان خواهرش و دنیا آخرین ستاره را پیدا کند. او اصلا نمی داند که آخرین ستاره چیست و چطور می شود آن را پیدا کرد.
نویسنده: گریسی کیم
سفر ماجراجویانه و غیر قابل پیش بینی رایجل دختری است که به جهت یافتن خانهای برای قلب شجاع و جسورش که به همه ما کمک میکند زیبایی و منحصر به فرد بودن جایی که در آن هستیم را کشف کنیم.
رایجل همراه خانواده اش در آلاسکا زندگی می کند اما برای دلایلی مجبور می شوند همراه دوخواهر و مادر خود از آلاسکا نقل مکان کنند......
نویسنده: کتی کار
{قلب تو یک قطب نما است و این بزرگترین موهبت تو است، جیم. جیم اگر زمانی گم شدی فقط آن را باز کن مطمئن باش که همیشه تو را ه مسیر درست هدایت میکند.}
جمله دیگری را در حاشیه بالای صفحه خواندم.
روز به من هشدار داده بود به من گفته بود قبل از تجسم چیزهایی که میخواهم قلبم را باز کنم و از این قدرتم عاقلانه استفاده کنم فکر میکردم تنها چیزی که میخواهم پول است اما حقیقت این بود که من پول را به دست آورده بودم ولی هنوز برایم کافی نبود.
نویسنده:جیمز آر. دوتی