مروری بر کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد اثر نورمن دویج
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که وقتی یک فرد موفق در حوزه های مختلف می بینیم با خود می گوییم عجب مخیه و تصور ما از او یک مغز بزرگ در جمجه کوچک که وقتی سرش را خم می کند پاره ای از ان خارج میشود و شاید هم به او غبطه خورده باشید . شاید در لحظاتی حس کنیم که ایکیو و آیکیو ما با کرفس های دریایی تفاوت چندانی ندارد.براستی که ایا هوش ما امری مطلق و غیر قابل تغییر است؟ ایا کسی که کور مادرزاد یا فلج مادرزاد است نمی تواند به این ضعف غلبه و از این نعمات لذت ببرد .
اگر شما هم برای موفقیت از اثار زرد و یا قهوه ای روانشناسی خسته شده اید و می خواهید یک قورباغه در حلق برایان تریسی کنید تا اینقدر مارا به انقراض این موجود دوس داشتنی تشویق نکند و یا از اثار گرانبهای فلورانس به تنگ امده اید و دوست دارید چندین ناسزای بیشعوری به کرمنت بدهید که اینقدر خودش و بقیه را بیشعور خطاب نکند و به دنبال اثری تضمینی و علمی هستید؛من شما را به خواندن این کتاب و مرور زیر دعوت می نمایم.
کتاب از فصل بندی زیر استفاده نکرده و صرفا به دلیل راحتی برای خواننده عزیز بوده
از دهه های گذشته تا اکنون مغز را ماشینی پیچیده می شناختند ماشینی که ارتباط بین محیط و انسان را فراهم می کرده ((هنوزم برایم سوال است که چرا ما کسی را از صمیم مغز دوس نمی داریم درحالی که قلب تنها یک تلمبه بی احساس است. واقعا اجحاف درد اوری است))و از اجزایی تشکیل شده که تمام تلاش دانشمندان در نام دهی این اجزا و چگونگی کار انها بوده است .امروزه علمی در حال شکل گیری و رشد است که ان را نورپلاسیستی می نامند دانشمندان معتقدند که از مانند ریشه نام این علم ((پلاسیست )) که به معنای پلاستیک و منعطف است مغز می تواند دوباره خود سیم پیچی کند و بدون درد و خونریزی (منظور عمل و جراحی بوده))،خود را ترمیم،بازیابی و حتی ارتقا دهد.
دکتر نورمن دویج در این کتاب با کسانی که به صورت موضعی دچار فقدان یا تضعیف حس مهمی شده اند و پزشکانی که پیشگام این علم بودند به گفتگو می پردازد در این بخش به صورت تخلیص به مریض هایی که اسیب حسی دیده اند را از کتاب بیان می کنیم.
اولین معجزه ای که در کتاب بیان می گردد اختلال اعصاب دهلیزی (( Vestibulocochlear nerve)) را در خانمی میان سال بیان می کند ؛این اعصاب جهت یابی ما در فضا و تعادل را ممکن می سازند دارای سه نیم کره در گوش داخلی که به می گوید چه موقع ایستاده یا نشسته ایم ،یکی از کانال ها حرکت افقی را کنترل و دیگری حرکت عمودی و اخرین هم حرکت در فضای سه بعدی را فراهم می سازد این اعصاب ارتباط عمیقی با بینایی دارند و فردی که به اختلال در این سیستم دچار شده درکی از فضا سه بعدی ندارد و دایما به زمین میخورد گویی دست هایی نامریی او را هل می دهند. در دیدگاه سنتی پزشکی این باور وجود دارد که در چنین اختلال هایی امکان جایگزینی وجود ندارد و فرد باید عین بند باز ها مدام تلو تلو بخورد و به زمین بیوفتد.
این جاست که بشر دست به کار میشود و محدودیت ها را باری دیگر می شکند دکتر باخی ریتا؛ دکتر خانمی که چنین اختلالی داشت می گوید:وقتی ما دچار فقدان حسی در عضوی میشویم ان عضو ممکن دیگر ناکارامد باشد اما ان حس از بین نمی رود حتی اگر عضو های دیگر به نحوی کار ان را انجام بدهند. الکترودی تعبیه و در زیر زبان این خانم قرار می دهد که با حرکت خانم به هرسو ان الکترود حرکت و شوک الکتریکی به زبان وارد و در کمال تعجب زبان پیام را به مرکز تحلیل دهلیزی می فرستد و فرد می تواند تعادل خویش را حفظ بنماید و معجزه زمانی رخ می دهد که پس از چندین ماه دیگر هنگام حرکت زبان شخص پیغام را بدون نیاز به الکترود به مغز ارسال می کند و این معجزه همان ممارست و کله شقی بشر است.
همه ما هوشمند بودن را دوست داریم ((برتری مضحکی که جامعه به افراد مستعدمیدهد و انها را از دیگر مستعدان بلقوه به اسم باهوش جدا می کند))؛هوش درک و پاسخ انسان به محرک هاست که از چندین بخش تشکیل شده.همه ما می دانیم که هوش امری ارثی است که محیط فرد در ان اثر می گذارد؛اما ایا می توان باهوش تر ،حافظه و ادراک سریع و پیشرفته تر داشت؟دانشمندان نوروپلاسیستی در این کتاب به این پرسش پاسخ می دهند.
همه کسانی که در علوم اعصاب به اکتشافات بزرگ دست یافتند به ندرت پیش می اید که خود دارای این نقصان ها باشند ؛باربارا اوراسیمت دانشمندی که در کودکی دچار عدم تقارن و عقب ماندگی ذهنی با درجه بالا بود در کودکی نمی توانست بین حروف pوqو bوd تفاوت ایجاد کند و به صورت اینه ای می نوشت و در درک بین جملات و رابطه علت و معلول ناتوان بود و مغزش در ارتباط بین کلمات ناقص بود سرانجام با استفاده روش هایی که در کتاب ذکر شده و با معجزه تمرین و ممارست ،او امروزه یکی از دکتران پیشگام این علم است که یک مرکز برای کودکانی که مانند او در کودکی از چنین اختلال هایی رنج می برند را کمک و حتی درمان می نماید فقط به یاد داشته باشیم عضو ممکن است احیا نشود اما بقیه اعضا می توانند کار ان حس را انجام دهند برای مثال کودکی دچار کیست مغزی شده و سمت راست مغز او بدون شیار و عملا مرده است اما در کمال تعجب می بینیم که نمیکره چپ این کودک کار همتای از دست رفته خود را انجام می دهد و نه تنها کودک عقب مانده نیس بلکه از هوش تحلیلی بسیار بالایی برخورد دار است .
هوش امری نسبی است که مغز ما بسته به محرک هایی که در اختیارش قرار می دهیم می تواند نورون ها را مجددا با هم سیم پیچی کند و فرد را با هوش تر و دقیق تر کند .
امروزه ثابت شده بین غضلات ما و مغز ما ارتباطی فراتر از ارسال و دریافت پیام وجود دارد ،به نحوی که ارتباط قوی مولکولی بین مغز و غضلات سبب شده سلامت همیشگی مغز ما به شکل ملموسی به حرکا عضلات ما بستگی دارد و ورزش کمک می کند که ما به زبان گفتگو بین مغز و عضلات خویش مسلط باشیم.اما ایا قوه تخیل ما می تواند اثری متقابل بر عضلات ما بگذارد؟
برای پاسخ به این سوال دانشمندان پس از نقشه برداری مغزی متوجه شده اند در افرادی که عضوی قطع شده همچنان گیرنده های این اعضا در مغز پیغام دریافت می کنند و یکی از ملموس ترین مثال های ان حس ((عضو خیالی)) است .
برای اینکه دانشمندان رابطه بین تصور و تغییر فیزیکی را متوجه شوند دو گروه از افراد را که تسلطی بر پیانو نداشتند تحت تعلیم قرار دادند؛یک گروه دو ساعت به صورت پنج روز در هفته پشت پیانو می نشستند و ردیفی از نت ها را با انگشتان خود تمرین می کردند ؛ به گروه دیگر اموخته شده بود در هنگام هر نت کدام انگشت خود را حرکت دهند این گروه در پشت پیانو می نشستند و به نت گوش می دادند و تصور می کردند با انگشت خود نت ها را می نوازند .قبل و بعد از این تمرین از هر دو گروه نقشه برداری مغزی صورت گرفت و سپس توسط یک کامپیوتر میزان درستی اجرای نت ها اندازه گرفته شد؛هردو گروه نواختن نت ها را یاد گرفتند و تغییرات فیزیکی در نقشه های مغزی هر دو گروه رخ داده،جالب این بود که تمرین فکری به تنهایی باعث تغییر فیزیکی شده بود و در انتهای روز پنجم سیگنال های ارسالی به ماهیچه های هر دو گروه یکسان بود با اینکه سطح پیشرفت نوازدگان واقعی بیشتر بود.
شطرنج ذهنی،شطرنجی که بدون استفاده از مهره و صفحه شطرنج انجام می گردد مثال دیگری از تاثیر تخیل بر عضلات است که در کتاب به صورت جامع گفته شده.
امروزه تکنولوژی زندگی را برای ما بسیار تسهیل کرده و ما دیگر از مغز برای محاسبه عملیات های ریاضی استفاده نمی کنیم و ان را به ماشین حساب می سپاریم،تا چند دهه پیش یک فرد بدون یادداشت می توانست دو ساعت سخنرانی بدون توقف داشته باشد اما امروزه از پاورپوینت ها و شکلک های مضحک برای ارایه استفاده می کنیم ،کتب درسی در جهت ساده سازی و تخلیص در گفتار استفاده می کنند. همه اینها به خودی خود بد نیست اما نباید از این در گرانبهای وجودی خود غافل شد و معجزه ان اینست ممارست و تکرار ما باعث تغییر قابل توجه در ان میشود ؛ما در حالت عادی زیر اب را تار می بینیم(به علت شکست نور ،نور در عدسی متمرکز نمی شود)اما مردم قبیله ای در تایلند تا عمق 9 متری شنا می کنند و به مرور در این نسل ژنی توان دید در اب به وجود امده ؛ایا یک کودک معمولی که در این قبیله زندگی نکرده می تواند به این توانایی دست یاید؟_جواب نوروپلاسیستی :بله
پس دست از تلاش برای سیم پیچی ذهن خود نکشید و بدانید که اگر ان را خوش پندارد دچار تغییرات معجزه اسایی خواهید شد.
کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد :نورمن دویج
کارگاه نورو اسپرت
شاخه دانشجویی نقشه برداری مغز ایران