Sara
Sara
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

عوضیِ عوض شده

بهتر است متنم را با کسی اغازش کنم که مرا تغییر داد انطور که در ذهنم هم نمیگنجید

پس به نام اویی که مرا کرد درس عبرتی برای همگانِ در خواب!

در خواب دیده بودم که روزی ،مکانی و ساعتی ناخواه عوض شوم و شدم ، دوستش ندارم ، سالهاست نمیخواهمش و پسش میزنم و باز همچو سگی وفادار برمیگردد این عوض بازی ها را میگویم ، دوستشان ندارم.

تاوان داشت ، تاوانی که اول از همه خودم را عوضی تر از ان تغییر و عوض شدن کرد و دوم از همه مرا دورم کرد از هرکه دوستش دارم که هیچ، هرچه که قلبم پذیرایش بود.

درعین نخواستن تمامش را خودم کردم که همان گفته ی همیشگی که لعنت بر خودم باد !

میدانم ، میدانم که دلم چه میخواهد و دوای دردم چیست ،میدانم ! چه کنم که دیگر این سگِ با وفایِ دگرگون به سراغم نیاید ، اما از دست من کاری بر نمیاید .

سالها تحت درمان هستم و دریغ از اندکی بهبود یابی اما به اندازه ی لحظه های درمانم و بهبود پیدا نکردنم امیدم روشن شد ، از من نپرسید خودم هم نمیدانم که امید به چه! اما دلم روشن است ،خاکِ منِ مرده هنوز هم انقدر سرد نشده که به یادم نیوفتد این منِ تغییر کرده . هراز گاهی میاید گلی میدهد به من و سنگ قبرم را با گلابی عطر اگین میشوید ؛ عطر گلاب پارسال هنوز روحم را زنده میکند .

هرچه باشد خوبی هایی را هم داشت و توانستم بشناسم ادم های اطرافم را و دور شوم از همه اشان ؛اما خب! خوبی هایش هم تاوان داشت و روحم را افسرده و بیمار کرد اما باکی نیست بهبود میابد . من هم زنده میشوم سارا هم میاید؛ این عوضیِ عوض شده هم میمیرد چرا که دور از ادم هایی که حذفشان کردم کسانی هم هستند که بیایند و ارامش کنند


دلم تنگ شده و هیچ کس نمیداند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید