«استراتژی بدون تاکتیک، کندترین مسیر به سوی پیروزی است. تاکتیک بدون استراتژی، تنها هیاهوی پیش از شکست است.» — سان تزو

این جملهٔ کوتاه از سان تزو، نویسندهٔ کتاب کلاسیک هنر جنگ، یکی از ژرفترین آموزههای مدیریت استراتژیک است که نهتنها در میدان نبرد، بلکه در دنیای سازمانها و کسبوکارها نیز مصداق دارد. در نگاه اول، جملهای هشداردهنده است: اگر فقط استراتژی داشته باشی و از تاکتیکهای اجرایی غافل شوی، شاید در نهایت به هدف برسی، اما با کندی، اتلاف منابع، و فرصتسوزی. در مقابل، اگر فقط تاکتیک داشته باشی، یعنی مجموعهای از فعالیتهای روزمره، پروژهها، و اقدامات اجرایی، اما فاقد جهتگیری استراتژیک باشی، تمام آن تلاشها بیهدف و بیثمر خواهند بود؛ صرفاً سر و صدایی است قبل از شکست.
اما این جمله را میتوان از دریچهٔ رویکرد استراتژیپردازی نیز بازخوانی کرد. در این رویکرد، استراتژی نه یک سند رسمی یا نقشهٔ کلان، بلکه مجموعهای از کنشها، تعاملات و اقدامات روزمره است که توسط کنشگران استراتژیک در سازمان شکل میگیرد. از این منظر، تاکتیکها همان کنشهای عملیاند که استراتژی را زنده میکنند. اگر این کنشها فاقد جهتگیری باشند، استراتژی هرگز به واقعیت تبدیل نمیشود. و اگر استراتژی در سطح سازمانی تدوین شود اما در سطح عملیاتی ترجمه نشود، صرفاً به یک آرمان انتزاعی بدل خواهد شد.
سان تزو با این جمله، بهنوعی پیشدرآمدی بر نظریهٔ عملمحور استراتژی ارائه کرده است. او هشدار میدهد که موفقیت استراتژیک نه در داشتن استراتژی، بلکه در توانایی تبدیل آن به عمل نهفته است. و این تبدیل، نیازمند پیوندی زنده و پویا میان تفکر کلان و اقدام خرد است؛ جایی که استراتژی و تاکتیک نه در تقابل، بلکه در تعامل با یکدیگر معنا پیدا میکنند.