در دنیای مدیریت، بهرهوری اغلب بهعنوان یک شاخص عملکردی دیده میشود؛ عددی که در گزارشهای مالی ظاهر میشود و گاهی در جلسات مدیریتی به آن اشاره میشود. اما یک از پژوهشهای اخیر مؤسسهٔ مکنزی، با ارائهٔ نموداری خیرهکننده، ما را دعوت میکند تا بهرهوری را از دریچهٔ استراتژی و کنش سازمانی بازخوانی کنیم.

در پژوهشی که روی ۸٬۳۰۰ شرکت بزرگ در ایالات متحده، بریتانیا و آلمان انجام شده، مککینزی نشان میدهد که تنها ۲٪ از این شرکتها مسئول ۶۳٪ از رشد بهرهوری ملی هستند. این دادهها از بررسی عملکرد عملیاتی شرکتها در بازهای حدوداً دهساله (۲۰۱۲ تا ۲۰۲۲) استخراج شدهاند؛ دورهای که رشد بهرهوری در اقتصادهای پیشرفته به زیر ۱٪ کاهش یافته بود.
اما این آمار چه چیزی را نشان میدهد؟ فراتر از عدد و رقم، این نمودار تصویری از یک واقعیت استراتژیک ارائه میدهد: بهرهوری بالا در سازمانها حاصل یکپارچگی عمیق بین استراتژی و عملیات است. شرکتهایی که در این ۲٪ قرار دارند، بهرهوری را نه بهعنوان یک پروژه عملیاتی، بلکه بهعنوان یک کنش استراتژیک درک کردهاند، شیوهای از عمل که در ساختار،رویهها، و اقدامات سازمانی جاری شده است.

در رویکرد استراتژیپردازی، استراتژی نه یک سند رسمی، بلکه مجموعهای از کنشها، تعاملات و تصمیمگیریهای روزمره است که توسط کنشگران سازمانی شکل میگیرد. شرکتهای بهرهور، این مفهوم را بهخوبی درک کردهاند. آنها از دادههای تحلیلی برای شناسایی فرصتها بهره گرفتهاند، تیمهای خود را توانمند ساختهاند تا تصمیمات لحظهای بگیرند، و در برخی موارد، حاضر شدهاند در یک حوزه زیان دهند تا در حوزهای دیگر ارزشآفرینی بلندمدت داشته باشند. اینها همه مصادیق کنش استراتژیکاند؛ جایی که بهرهوری نه نتیجهٔ دستورالعملهای بالا به پایین، بلکه حاصل تعاملات پویا و تصمیمگیریهای موقعیتی است.
نمودار مککینزی به ما یادآوری میکند که بهرهوری بالا، محصول سازمانهایی است که استراتژی را زندگی میکنند، نه فقط تدوین میکنند. و این نوع بهرهوری، کمیاب است، اما دستنیافتنی نیست.