
در دنیای امروز که مرزهای میان علم، فلسفه و زندگی روزمره محو شده است، واقعگرایی عاملی (Agential Realism) به عنوان یک دیدگاه نوظهور، جهان را به شیوهای تازه تفسیر میکند. این مفهوم، که توسط کارن باراد، فیزیکدان و فیلسوف، در کتاب "ملاقات با جهان نیمهراه" (۲۰۰۷) معرفی شده است، جهان را نه به عنوان مجموعهای از اشیاء مستقل، بلکه به عنوان یک شبکه پویا از روابط و تعاملات میبیند. واقعگرایی عاملی از فیزیک کوانتومی الهام گرفته و بیان میکند که واقعیت از طریق "تعاملات درونی" (intra-actions) شکل میگیرد، جایی که مرزها و خواص عناصر در فرآیند عمل تولید میشوند. این دیدگاه مانند این است که جهان را به عنوان یک فرایند پدیدار شدن مداوم ببینیم، نه یک صحنه ثابت با بازیگران جداگانه.
باراد، با تکیه بر آزمایشهای کوانتومی مانند آزمایش دو شکاف، نشان میدهد که ذرات بنیادی مانند الکترونها رفتارشان وابسته به نحوه اندازهگیری است. اگر دستگاه اندازهگیری موقعیت را اولویت دهد، ذره مانند ذره عمل میکند؛ اگر موج را، مانند موج. این نشاندهنده آن است که: واقعیت "کشف" نمیشود، بلکه "ساخته" میشود. واقعگرایی عاملی این ایده را به زندگی اجتماعی گسترش میدهد و تأکید میکند که انسانها، اشیاء و حتی مفاهیم فرهنگی در یک درهمتنیدگی (entanglement) قرار دارند. ایده کلیدی این است:
اشیاء و معنایی که نسبت به آنها داریم، پیش از تعامل وجود ندارند؛ بلکه در تعاملهای مادی و گفتمانی درونِ عمل شکل میگیرند. به عبارت دیگر، "اشیاء و انسانها"، "سوژه و ابژه"، "معنا و ماده"، همگی به گونهای در هم تنیدهاند. جوامع در واقعیت مجموعه فرایندهایی از درهمتنیدگی (entanglement) و درهمکنش (intra-action) هستند که ما آنها را به اشتباه به صورت موجودات مستقل درک میکنیم.
ریشههای واقعگرایی عاملی
واقعگرایی عاملی ریشه در چندین جریان فکری دارد. از یک سو، از فیزیک کوانتومی نیلز بور الهام گرفته، که تأکید میکرد پدیدهها (phenomena) واحدهای بنیادین هستند، نه اشیاء جدا. بور میگفت که جهان کوانتومی نامعین (indeterminate) است و تنها با "برشهای عاملی" (agential cuts) – یعنی انتخاب نحوه تعامل – معین میشود. باراد این را با فلسفه فمینیستی ترکیب میکند، جایی که دوگانههای سنتی مانند مرد/زن یا طبیعت/فرهنگ به چالش کشیده میشوند.
از سوی دیگر، واقعگرایی عاملی بخشی از ماتریالیسم نوین (new materialism) است، که ماده را نه منفعل، بلکه فعال و عاملی میبیند. متفکرانی مانند دونا هاراوی و جین بنت بر نقش غیرانسانها، مانند حیوانات، ماشینها یا حتی قارچها، در شکلگیری واقعیت تأکید دارند. باراد این را با پساانسانگرایی ادغام میکند، دیدگاهی که انسان را نه مرکز جهان، بلکه بخشی از یک شبکه گسترده میبیند. در زمینه اجتماعی، واقعگرایی عاملی با ساختگرایی اجتماعی (social constructionism) همخوانی دارد، اما فراتر میرود.
مفاهیم کلیدی در واقعگرایی عاملی
پدیدار (Phenomenon)
در دیدگاه باراد، «پدیدار» وحدتی است که از تعامل میان آنچه ابزار مینامیم (مثلاً دستگاه اندازهگیری، زبان، ابزار شناختی) و «سیستم مورد مطالعه» پدید میآید. در واقع آنچه ما دربارهٔ چیزی میشنویم یا میفهمیم، بازتاب نوعی برش (cut) از این تعامل است، نه برداشت صرف از یک شیء خارجی مستقل.
درهمکنش (Intra-action)
این واژه به جای interaction استفاده شده است تا مفهوم مهمی را نشان دهد: موجودیتها پیش از تعامل وجود ندارند؛ بلکه خودشان در تعامل «سر برمیآورند». یعنی ما نمیتوانیم بگوییم «این سوژه» و «آن ابژه» موجود بودند و بعد با هم برخورد کردند، بلکه سوژه و ابژه هر دو در همین برخورد ساخته میشوند.
عمل مادی–گفتمانی (Material-Discursive Practices)
باراد میگوید معنا و ماده را نمیشود جدا دانست؛ ما نه فقط معنا تولید میکنیم، بلکه این معناها در همان لحظه ماده را نیز سامان میدهند. ابزارها، زبان، مفاهیم، فناوری، اشیاء مادی، همه با هم در همان لحظه «مادهسازی» و «مفهومسازی» واقعیت را به وجود میآورند.
برش عاملی (Agential Cut)
برای اینکه بتوانیم چیزی را بشناسیم یا به آن اشاره کنیم، ناگزیر باید از در میانِ پدیدار یک «برش» بزنیم. این برش تعیین میکند چه چیزهایی در نظر گرفته میشوند و چه چیزهایی حذف میشوند. برش عاملی تعیینکننده این است که کدام بعد از واقعیت در آن تعامل دیده شود و کدام کنار گذاشته شود. این انتخاب هرچند ضروری است، اما آنچه قابل مشاهده میشود را شکل میدهد.
اخلاق-هستی-معرفتشناسی (Ethico-Onto-Epistemology)
باراد معتقد است که معرفت (knowing)، هستی (being) و اخلاق (ethics) جدای از هم نیستند. تصمیم ما برای برش، انتخاب ابزار و مفهومی که استفاده میکنیم، اخلاقی است چون پیامد دارد چه چیزی را مشاهده کنیم و چه چیزی را کنار بگذاریم. به همین دلیل میگوید ما باید به همبستگی بین اخلاق، دانش و هستی توجه کنیم.

چرا واقعگرایی عاملی اهمیت دارد؟
چند دلیل مهم وجود دارد که این رویکرد را به یکی از مباحث جذاب در فلسفه علمی و علوم انسانی تبدیل کرده است:
بازاندیشی دربارهی علم و ابزارهای علوم
روشها و ابزارهایی که دانشمندان استفاده میکنند (دستگاههای اندازهگیری، نرمافزارها، مدلها، زبانهای ریاضی و غیره) نه فقط واسطهاند، بلکه در ساخت آنچه بهعنوان داده یا حقیقت شناخته میشود، نقشآفریناند. به تعبیر دیگر، دانش نه کشف واقعیت ایستا، بلکه تولید واقعیت در تعامل با ابزارهاست.
شکستن جدایی سوژه و ابژه
بسیاری از نظریهها انسان را به عنوان سوژه ناظر و جهان خارج را به عنوان ابژه فرض میکنند. اما واقعگرایی عاملی میگوید این تفکیک مصنوعی است؛ انسان، ابزار، محیط، اشیاء همه در تعامل شکل میگیرند.
توجه همزمان به ماده و معنا
این رویکرد نوآوری دارد در اینکه ماده و معنا را جدا نمیداند. این بسیار مهم است اگر بخواهیم فناوری، سازمان، محیط زیست یا فرهنگ را مجزا از ماده و ابزار درک نکنیم.
مسئولیت اخلاقی در دانستن
چون انتخاب برش و ابزار مشاهده بخشی از تولید واقعیتاند، ما در انتخاب این برشها مسئولیم. هر برش، آنچه دیده میشود و آنچه دیده نمیشود را تعیین میکند و بنابراین بار اخلاقی دارد.
محدودیتها و نقدها
هیچ نظریهای بدون نقد نیست، و واقعگرایی عاملی هم با چالشهایی روبهروست:
سختی در فهم و کاربرد عملی: مفاهیمی مثل intra-action یا برش عاملی، در ابتدا شاید برای خواننده غیرمتخصص دشوار باشند.
مسأله مقیاس بزرگ: وقتی بخواهیم درباره جوامع، اقتصادها یا سازمانهای بزرگ صحبت کنیم، اثبات اینکه همه چیز از طریق برشها ساخته میشود، پیچیده میشود.
نقدهای فلسفی داخلی: برخی منتقدان میگویند باراد در تعریف مفاهیمی مثل برش عاملی یا ابزار کمی ابهام به جای گذاشته است. مثلاً Ron Weber نقد مفصلی به جنبههایی از روایت باراد وارد کرده است.
تطبیق با روشهای سنتی پژوهشی: اگر روش تحقیق بر پایه اندازهگیریهای مستقل و سنجههای کمّی باشد، سازگاری آن با دیدگاهی که دادهها را به عنوان بازنمایی نمیبیند، دشوار خواهد بود.
در مجموع، واقعگرایی عاملی به عنوان یک پارادایم علمی، جهان را به عنوان یک شبکه پویا معرفی میکند که همه ما بخشی از آن هستیم. با نفی دوگانهسازیها، به ما کمک میکند تا روابط را بهتر بفهمیم؛ و اگرچه پیچیده است، اما دیدگاهی بسیار امیدبخش است برای درک بهتر دنیای درهمتنیده امروز.
منابع:
Barad, K. (2007). Meeting the universe halfway: Quantum physics and the entanglement of matter and meaning. Duke University Press.
Hoppania, H.-K. (2024). Social Theory for Quantum Times: Discourse Meets Agential Realism. Journal of Social Ontology, 10(1), 46-66.
Scholz, J. (2024). Agential realism as an alternative philosophy of science perspective for quantitative psychology. Frontiers in Psychology, 15, 1410047.
Jaksland, R. (2023). Decoherence, appearance, and reality in agential realism. European Journal for Philosophy of Science, 13(2), 24.
Liang, T.-P., & Weber, R. (2024). A Beginner’s Guide To Agential Realism. Communications of the Association for Information Systems, 55(1), Article 38.
Shotter, J. (2014). Agential realism, social constructionism, and our living relations to our surroundings: Sensing similarities rather than seeing patterns. Theory & Psychology, 24(3), 305-325.
Weber, R. (2020). Taking the ontological and materialist turns: Agential realism, representation theory, and accounting information systems. International Journal of Accounting Information Systems, 39, 100485.
Webb, S. A. (2021). Why agential realism matters to social work. The British Journal of Social Work, 51(8), 2964-2981.