مکنزی در گزارشی با عنوان "یک پارادایم جدید تجارت" نشان میدهد که تجارت جهانی در حال عبور از یک نقطه عطف تاریخی است. جریانی که در دهههای اخیر بر مبنای حداکثرسازی بهرهوری و گسترش زنجیرههای تأمین جهانی شکل گرفته بود، اکنون به دلیل فشارهای ژئوپلیتیکی، ملاحظات امنیتی و بحرانهای زنجیره تأمین ناشی از همهگیری کرونا و جنگهای اخیر، به سوی الگوی جدیدی از بازآرایی جغرافیایی و بلوکبندی منطقهای در حرکت است. در این الگو، مسیرهای تجاری نهفقط به دلایل اقتصادی، بلکه به دلیل همپیمانیهای سیاسی و نزدیکی ژئوپلیتیکی کشورها شکل میگیرند و مسیرهایی که از این منظر پرریسک یا نامطمئن به نظر میرسند، به تدریج جای خود را به مسیرهای ایمنتر میدهند.

بر اساس این گزارش، از سال ۲۰۱۷ به این سو، تجارت جهانی بهطور فزایندهای در درون بلوکهای همپیمان و بین کشورهایی که از نظر سیاسی و امنیتی روابط نزدیکتری دارند متمرکز شده است. این روند به شکلگیری سه بلوک عمده منجر شده است: بلوک غرب شامل ایالات متحده، اروپا و متحدانشان؛ بلوک شرق به رهبری چین و همراهانش؛ و یک حوزه سوم از کشورهای جنوب جهانی مانند هند، آسهآن و برخی قدرتهای میانه که تلاش میکنند جایگاهی متوازن بین دو قطب بزرگ پیدا کنند. این تغییرات باعث شده است مسیرهای تجاری نوظهور، بهویژه میان اقتصادهای نوظهور و درون آسیا، با نرخ رشد بالاتری نسبت به مسیرهای سنتی بین اقتصادهای پیشرفته توسعه یابند، و این در حالی است که مسیرهای قدیمی میان غرب و شرق در منطقه خاورمیانه، تحت فشار قرار گرفتهاند.
سناریوهایی که مکنزی برای آینده ترسیم میکند، نشان میدهد که مسیرهای مختلف تجاری در معرض طیفی از پیامدها قرار دارند. در یک سناریوی بدبینانه که مبتنی بر شکاف و تکهتکهشدن نظام جهانی است، تجارت میان چین و غرب به شدت کاهش مییابد و تجارت درون بلوکهای متحد تقویت میشود. در سناریوی میانه که بر تنوعسازی و کاهش وابستگی تمرکز دارد، کشورها به دنبال کاهش ریسکهای ناشی از تمرکز زنجیرههای تأمین بر یک کشور یا منطقه، به مسیرهای جایگزین روی میآورند. در بهترین حالت، روند فعلی با همین آهنگ ادامه مییابد اما همچنان سطحی از ریسک و نااطمینانی بر آن حاکم خواهد بود.

برای کسبوکارها و سرمایهگذاران، این تغییر الگو به معنای ضرورت بازنگری جدی در استراتژیهاست. زنجیرههای تأمین که زمانی تنها بر اساس هزینه پایین طراحی میشدند، امروز باید از منظر تابآوری استراتژیک در برابر اختلالات، تنوعپذیری منابع و قابلیت انطباق با سناریوهای مختلف بازطراحی شوند. مسیرهای تجاریای که در گذشته سودآور و امن به نظر میرسیدند، ممکن است در سناریوهای جدید به دلیل تحریمها، محدودیتها یا بحرانهای سیاسی به مسیرهایی پرخطر تبدیل شوند. آنچه از این تحلیل میتوان نتیجه گرفت، این است که جهان در حال حرکت از یک شبکه یکپارچه و جهانی به یک موزائیک چندقطبی از مسیرها و بلوکهای منطقهای است. در چنین شرایطی، استراتژیهایی که هم تابآور و هم فرصتجویانه باشند، کلید موفقیت در بازارهای فردا هستند.
اما برای ایران، ظهور این پارادایم جدید، فرصتی استراتژیک در کنار تهدیدهای آشکار به شمار میآید. از یک سو، وابستگی بالای اقتصاد ایران به مسیرهای سنتی و پرریسک خلیج فارس، در شرایطی که منطقه بیش از پیش دستخوش بحرانهای امنیتی است، آسیبپذیری کشور را تشدید میکند. از سوی دیگر، تغییر الگوی تجارت جهانی و افزایش اهمیت مسیرهای جایگزین میتواند به نفع ایران باشد؛ به شرطی که تهران با یک رویکرد عملگرایانه و دیپلماسی فعال، از ظرفیت جغرافیای ترانزیتی خود بهرهبرداری کند.
شاید اگر عمیقتر به دلایل و زوایای پنهان جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل بنگریم، علاوه بر متغیرهای سیاسی و نظامی، رد پایی هم از متغیرهای تأثیرگذار اقتصادی در چرایی شکلگیری این تنشها بیابیم.
منبع:
Seong, Jeongmin, et al. “A New Trade Paradigm: How Shifts in Trade Corridors Could Affect Business.” McKinsey & Company, 18 June 2025.