ویرگول
ورودثبت نام
مَهدی عَبدی
مَهدی عَبدیپژوهشگر حوزه استراتژی و در مسیر یادگیری ...
مَهدی عَبدی
مَهدی عَبدی
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

چرا بازنویسی مأموریت و استراتژی‌ها، اغلب بی‌فایده است؟

در بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌ها، بازنویسی مأموریت و استراتژی‌ها، به یک آیین دوره‌ایِ باشکوه تبدیل شده است. هر چند سال یک‌بار، مدیران ارشد در جلساتی پرزرق‌وبرق مأموریت و استراتژی‌های جدیدی تدوین می‌کنند، آن‌ها را در قالب اسلایدهای شکیل برای همه ذینفعان ارائه می‌دهند، پوسترهای انگیزشی طراحی می‌کنند و در نهایت، همه آن‌ها را به گزارش‌ها، دیوارها و وب‌سایت‌ها می‌سپارند. اما در عمل، هیچ چیز تغییر نمی‌کند. رفتارها همان است، تصمیم‌ها همان، و عملکرد سازمان هم همان!

این یعنی مأموریت و استراتژی‌های جدید، فقط بازنویسی می‌شوند، نه زیسته.

چرا بازنویسی مأموریت و استراتژی‌ها کافی نیست؟

تغییر واژگان و بازی با کلمات، بسیار آسان است. می‌توان با چند جمله‌ زیبا، تصویری آرمانی از آینده ترسیم کرد. اما تغییر واقعی، نیازمند بازنگری در رفتارها، ساختارها و فرآیندهای تصمیم‌گیری و اجرایی است. وقتی مأموریت و استراتژی‌های جدید فقط در کلمات خلاصه شوند و در عمل تغییری ایجاد نکنند، نتیجه‌اش چیزی جز بی‌اعتمادی نخواهد بود، هم درون سازمان و هم بیرون آن.

نشانه‌های مأموریت و استراتژی‌های زیسته‌نشده

  • کارکنان مأموریت و استراتژی‌های جدید را جدی نمی‌گیرند و آن را صرفاً یک شعار تبلیغاتی می‌دانند.

  • مشتریان حس می‌کنند سازمان صادق نیست و فقط ژست تحول گرفته است.

  • استعدادهای کلیدی جذب نمی‌شوند یا سازمان را ترک می‌کنند.

  • هر تلاش بعدی برای تحول، با مقاومت بیشتری روبه‌رو می‌شود.

چگونه مأموریت و استراتژی‌ها را زندگی کنیم؟

برای آنکه مأموریت و استراتژی‌های سازمان به یک نیروی محرک واقعی تبدیل شود، باید از بازنویسی صرف فراتر رفت. چهار اصل کلیدی در این مسیر وجود دارد:

  1. از رفتار باید شروع کرد، نه از واژه‌ها: قبل از نوشتن مأموریت، باید مشخص شود چه رفتارهایی باید تغییر کنند. مأموریت و استراتژی‌های جدید باید بازتابی از این تغییرات باشند، نه صرفاً یک آرمان انتزاعی.

  2. مشارکت واقعی باید ایجاد شود: شکل‌گیری مأموریت و استراتژی‌های جدید نباید فقط در اتاق مدیران ارشد اتفاق بیفتد. افراد از سطوح مختلف سازمان باید در این فرآیند مشارکت داشته باشند، نه برای نمایش، بلکه برای بینش واقعی.

  3. مأموریت و استراتژی‌ها را باید زندگی کرد: مأموریت و استراتژی‌ها باید در تصمیم‌گیری‌های روزمره، طراحی فرآیندها، و ارزیابی عملکرد نقش داشته باشد. نه فقط در اسلایدهای پاورپوینت یا صفحه‌ «درباره ما».

  4. رهبران باید الگو باشند: اگر مدیران ارشد خود به مأموریت و استراتژی‌ها پایبند نباشند، هیچ‌کس دیگری آن‌ها را جدی نخواهد گرفت. تغییر فرهنگی همواره از بالا آغاز می‌شود.

بنابراین...

مأموریت و استراتژی‌های سازمان، زمانی معنا پیدا می‌کنند که در رفتارهای روزمره، تصمیم‌گیری‌ها، و تعاملات سازمانی تجلی یابند. بازنویسی مأموریت و استراتژی‌ها بدون تغییر واقعی، نه‌تنها بی‌اثر است، بلکه اعتماد ذینفعان داخلی و خارجی را نیز از بین می‌برد.

سازمان‌هایی موفق‌اند که مأموریت و استراتژی‌های خود را زندگی می‌کنند، نه فقط بازنویسی.

مأموریتاستراتژیبرنامه ریزی استراتژیک
۱
۰
مَهدی عَبدی
مَهدی عَبدی
پژوهشگر حوزه استراتژی و در مسیر یادگیری ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید