ویرگول
ورودثبت نام
مهلا
مهلامن مهلا هستم . ۱۶ سالمه . روزی تصمیم گرفتم حرف ها و احساسات نگفته ام رو در قالب شعر بیان کنم . امیدوارم که بعد از این همه سال شنیده بشم .
مهلا
مهلا
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

اتاقم ، دفتر‌ها ، مداد‌ها

من در اتاق کوچکم

تنها نیستم .

من تنهایی را

در میان شلوغی یافتم .

آنجایی

که

همه

هم‌زبانی داشتند

و من ، به دهانشان چشم دوخته بودم

و لبخند تلخی بر لب داشتم .

وقتی

بودم ،

کسی

نپرسید که مهلا کجاست ؟

آیا دلش کنار ماست ؟

فقط کافی بود

که یکبار نباشم

آنگاه ، غوغا کنان می‌گرفتند

سراغم را .

" چرا او را

در خانه گذاشتید تنها ؟ "

ای آدم‌ها !

چرا

انقدر ارزشمند می‌بینیدحضور جسمم را ؟

من وقتی کنار شما هستم ؛

صدای ترک خوردن قلبم را

می‌شنوم .

روح جاودانه را

با تنی که می‌شود خاک ،

چگونه قیاس می‌کنید ؟

نمی‌فهمم

چرا

پوسته خالی من را

در جمع هایتان می‌خواهید .

باشد .

می‌آیم

اما

در باطن می‌مانم .

ذهنم را

در اتاقم جا می‌گذارم .

کنار دفترها

و مدادها

تا بنویسم

تا بکشم

تا درد تنهایی را فراموش کنم .

۷
۰
مهلا
مهلا
من مهلا هستم . ۱۶ سالمه . روزی تصمیم گرفتم حرف ها و احساسات نگفته ام رو در قالب شعر بیان کنم . امیدوارم که بعد از این همه سال شنیده بشم .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید