صدای کوبش طبل شیشه ها را می لرزاند، قلبم از جا کنده می شود... عظمتی است در نام حسین که هوادارانش را فدایی می کند...
قلب من کوچک است، قلب گنجشکی را می ماند که عاشق آبی آسمان شده است،... در پی آب و دانه، تنها به امید قوّت پرواز می پرد... صدای کوبش چوبک طبل دور می شود و من طنین نام تو را واضح تر از همیشه از حفره های خونین قلبم می شنوم...
تاسوعای ۱۴۰۴