فیلم ماجرای نیمروز ردخون در ادامه فیلم ماجرای نیمروز به فعالیتهای گروه مجاهدین میپردازد. فضای کلی این فیلم به فیلم ماجرای نیمروز بسیار نزدیک است. البته باید گفت که مهدویان سبک خاصی در فیلمسازی دارد که در همه فیلمهای او این موضوع قابل مشاهده است. مهدویان از سینمای مستند میآید و همین نکته باعث شده است که فیلمهای او حال و هوای مستندگونهای داشته باشد. یکی از دلایلی که مهدویان از این سبک استفاده میکند نزدیکتر کردن فضای فیلم خود به واقعیت است. استفاده از لرزشهای عمدی دوربین، عمق دادن به تصاویر با قرار دادن بخشی از اشیای پیشزمینه در تصویر و همینطور استفاده از زومهای تدریجی و آرامی که حال و هوای فیلمهای مستند را به یاد مخاطب می اورد این دست کار ها ترفندهایی است که مهدویان در فیلمهای خود بهکار میبرد. فیلم رد خون از همان ابتدا فضای متشنجی دارد و صادق (جواد عزتی) را بهعنوان فردی متعهد به مخاطب معرفی میکند. زیرا صادق، در حال بازرسی تابوتهای شهدا است در حالیکه خانوادههای شهدا هم در محل حضور دارند. او بعد از مشکوک شدن به یک تابوت، شروع به شکستن آن میکند. این صحنه نشان میدهد که صادق در کارخود جدی است و ملایمتی در کار او نیست. مشکل اصلی فیلمنامه، این است که تعداد شخصیتهای آن زیاد است. همین نکته فیلم را آشفته کرده است. خیلی از شخصیتها میتوانستند در فیلم نباشند مثلا وجود شخصیتی به اسم مسعود که در فیلم قبلی هم حضور داشت در این فیلم کارایی چندانی ندارد و تنها دو دلیل برای حضور او در فیلم وجود دارد؛ اول اینکه او در فیلم «ماجرای نیمروز» حضور داشته است و دومین دلیل هم این است که در اواخر فیلم، او در بازجویی خود، حقیقت را بفهمد. اما میشد یکی دیگر از شخصیتها را مسئول یافتن حقیقت کرد و مسعود را از فیلم حذف کرد. همچنین شخصیت ابراهیم که در فیلم، کمکی به روند داستان نمیکند و فقط در ابتدای فیلم متوجه میشویم که او در انتخابات شرکت کرده است. او نماد مسئولانی است که فقط بهدنبال رسیدن به مقام هستند و زیاد کارایی ندارند. در صحنهها هم این موضوع را متوجه میشویم که کار اصلی را صادق میکند و ابراهیم در جلساتی که برگزار میشود کارایی خاصی ندارد.