هیتلر در سال ۱۹۲۴، زمانی که به اتهام خیانت به کشور در زندان لندزبرگ حبس بود، جلد اول کتاب را با کمک منشی خود امیل و سپس رودلف هس به نگارش درآورد. این کتاب با عنوان «تسویه حساب» در سال ۱۹۲۵ به چاپ رسید و کمی بعد، جلد دوم آن با عنوان «جنبش ناسیونال سوسیالیسم» در بهار ۱۹۲۶ به چاپ رسید. عنوان اصلی انتخابی هیتلر، چهار سال و نیم نبرد در برابر دروغ، حماقت و بزدلی بود که ناشر نازی آن مکس آمان، تصمیم گرفت آن را به «نبرد من» کوتاه کند. البته در سالهای نخست انتشار، موفقیت چندانی نداشت ولی از سال ۱۹۳۳ و به قدرت رسیدن هیتلر و حکومت آلمان نازی، به شدت معروف شد.
آدولف هیتلر در این کتاب تفکرات و برنامههایش برای تبدیل جامعهی آلمان به یک جامعهی نژادپرستانه را توضیح میدهد و با مطالعهی این کتاب متوجه میشوید که پایههای آلمان نازی به چه صورت شکل گرفته است. متن کتاب پر از عبارات و کنایههای رایج است که با استدلالهای بازتولید شده از طیف متنوعی از متون قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم همراه شده است. آدولف هیتلر از نظریات «کارل فون کلاوزویتس» نظریه پرداز نظامی در کتابش استفاده میکند، همچنین زبان مبارزه او از تفکر اجتماعی «داروین» در قرن نوزدهم سرچشمه میگیرد. او یهودیان را «میکروبها» و «زندانیان بین المللی جامعه» توصیف میکند. بنا بر طرز تفکر او، راهحل این مشکل نابودی کامل آنهاست. هرچند هیتلر در کتابش توضیح نمیدهد که این نابودی چگونه قرار است اتفاق بیافتد ولی تمایل او به نسلکشی مشهود است.
آدولف هیتلر در سال ۱۸۸۹ در اتریش متولد شد و در کودکی خود را در شهر لینتس سپری کرد. پدرش کارمند گمرک بود که و مانند اکثر پدرها آرزو داشت تا پسرش نیز راه پدر را ادامه دهد و وارد این شغل شود اما آدولف به هنر علاقه داشت و برای تحصیل به وین رفت. در وین دو مرتبه برای پذیرش در آکادمی هنرهای زیبای وین درخواست داد اما رد شد. و از آنجایی که دورهی متوسطه را به اتمام نرسانده بود، نتوانست به مدرسه معماری برود و از تحصیل جا ماند. زمانی که در سال ۱۹۰۷ مادرش درگذشت، اون ۱۸ ساله بود و پول چندانی هم نداشت. او علاوه بر کارگری، از مناظر وین نقاشی میکشید و به گردشگرها میفروخت و به این وسیله امرار معاش میکرد. زمانی که هیلتر در وین حضور داشت به نقاشی و معماری بسیار علاقهمند شد و بارها به تماشای اپرا میرفت.
به طور دقیق مشخص نیست که تفکر یهودستیزی از چه زمانی در هیتلر شکل گرفت، یکی از دوستان او ادعا کرده است که هیتلر حتی پیش از ترک لینس هم یهودستیز بوده است اما در متن کتاب «نبرد من» هیتلر ذکر میکند که در وین برای اولین بار به یک یهودستیز تبدیل شد، ولی راینهولد هانیسش که در وین برای فروش نقاشی به او کمک میکرد با ذکر این موضوع که در آن زمان هیتلر مشتریان یهودی نیز داشت، این گفته را رد میکند. در حال حاضر مورخان اتفاق نظر دارند که یهودستیزی مرگبار او پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول پرورش یافت.
در زمان آغاز جنگ جهانی اول، هیتلر بهعنوان داوطلب به نیروی زمینی پادشاهی بایرن پیوست و در نبردهای مختلفی در جبههی غربی حضور داشت و با سربازان فرانسوی و بلژیکی میجنگید. از او بخاطر شجاعتش تقدیر شد و نشان درجه ۲ صلیب آهنی را به وی اهدا شد.
پس از پایان جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۱۹ آدولف هیتلر به حزب کارگران آلمان پیوست و در سال ۱۹۲۱ به عنوان رهبر این حزب انتخاب شد و دو سال بعد در ۱۹۲۳ تلاش کرد تا با کودتا در مونیخ قدرت را به دست بگیرد، اما ناموفق بود و به زندان افتاد.
آلمان به رهبری هیتلر در سال ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد که باعث شروع جنگ جهانی دوم شد.
چهرهی بیرونی که هیتلر از خود ارائه میکرد، یک مرد تنها بدون زندگی شخصی بود که خود را کاملاً وقف ملت و ماموریتهای سیاسی کرده. او همسرش، اوا براون، را برای اولین بار در ۱۹۲۹ ملاقات کرد و در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ با او ازدواج کرد؛ یک روز قبل از اینکه هردوی آنها خودکشی کنند.
آنچه را که امروز به نام دولت به ما تحمیل میکنند، محصول وحشتناک اشتباهات گذشتهای است که غیر از رنج و بدبختی برای ما سودی نخواهد داشت. وقتی ملتی از اشتباهاتی که مرتکب شده رنج میبرد و در برابرش سر تسلیم فرود آورد و میداند که با ناتوانی تمام تسلیم شده و تنها بهانهاش این است که غیر از تسلیم شدن چارهای ندارد و کاری از دستش ساخته نیست؛ بهطور مسلم چنین نسلی و ملتی محکوم به زوال و نابودی است.
شاید افرادی هم گاهی فکر میکنند که باید از جای خود تکان بخورند، اما دیگران و کسانی که در ناامیدی فرورفته و همهچیز را مشکل میدانند به آنها خواهند گفت این کار غیرممکن است و ما در این مجاهدت پیروز نخواهیم شد و پیروزی ما چیزی است که به دست آوردن آن محال است. اما ما به آنها خواهیم گفت این دلایل بیپایه است و احمقها هستند که ناتوانی و ضعف را به خود تلقین میکنند.