خشم و اندوه،دل را آزرده خاطر میکند.به مانندی لمس یک سنگ سفت و سخت و از آدمی هم همین را می سازد،یک بت.بت های سنگی.
در کوشیدن به این مسئله فکر خواهم کرد که چرا خدا زمین را با انسان ها به کثافت کشاند،زمینی که مملو از شادابی و طراوت بود.
حالا نگاهش کن.
مانند سیبی کرم خورده می ماند.
چه سعادتی در انسان است. او مدام تخریب و گناه می کند.
احساسات بی تاثیری را در طول زندگی خود رد و بدل می کند.
شاید ازدواج کند و فرزندانی به دنیا آورد.
این طوری نسل خودش را پایدار تر میسازد.اما این به سود چه کسی است؟
خدا؟
شاید.
قطعا به سود زمین یا خود انسان نخواهد بود.چرا که هر چه جلوتر میرویم تاریکی ای که پشت مان را احاطه می کند نیز،وسیع تر می شود.
سعی کنیم اول با خودمان و بعد با زمینمان مهربان باشیم.تا شاید بتوانیم سرمان را در این دنیا بالا نگه داریم.
م.ک.د