به خاطر مشغلهها و زمانی که مدرسه ازم میگیره خیلی کم فرصت نوشتن بدست میارم، اما سعی میکنم که از پا نیفتم??
سال پیش به مناسبت هالووین کتابهای ترسناکی بهتون معرفی کردم که هر کدام بخشی از ادبیات وحشت جهان به حساب میآمدند.
(لینکش رو آخر پست براتون گذاشتم)
امسال هم به همین گونه با چند تا کتاب ترسناک برگشتم تا شما رو از ترسیدن بی نسیب نزارم✌??
بریم سراغ معرفی:
«مهمان دراکولا» و سایر داستان های عجیب مجموعه داستان های کوتاه «برام استوکر» است که اولین بار در سال 1914 ، دو سال پس از مرگ استوکر منتشر شد.
مهمان دراکولا هنگامی که قبل از عزیمت به ترانسیلوانیا در مونیخ سرگردان است ، یک انگلیسی را دنبال می کند (که هرگز نام او ذکر نمی شود). شب Walpurgis است و علی رغم هشدارهای مربی ، مرد جوان احمقانه هتل خود را ترک می کند و در یک جنگل انبوه به تنهایی سرگردان می شود.
برام استوکر (1812-1912) در سراسر جهان به عنوان نویسنده مهمان دراکولا ، یکی از مشهورترین رمانهای دوره ویکتوریا ، قطعا یکی از آثار بنیادی ژانر وحشت شناخته شده است. این تنها کار او نبود. استوکر همچنین حداقل یازده رمان دیگر و تعدادی داستان کوتاه نوشت که هیچکدام به اندازه شاهکارهایش شناخته و مشهور نشده اند.
به طور کلی تصور می شود که "مهمان دراکولا" اپیزودی است که استوکر برای درج در مجموعه DRACULA نوشت - اپیزودی که در حین ویرایش قطع شد. به هر حال ، ماجرا مربوط به مسافر ناشناسی است و سرگردانی او در این سفر.
در قسمتی از کتاب می خوانیم:
با تمام شجاعت به من آموخته اند که در یک پاروکسیسم ترس از پا در نیایم.
و حالا یک گردباد کامل به من هجوم آورده است. زمین چنان لرزید که گویی هزاران اسب از آن سو رعد و برق دارند. و این بار طوفان بر روی بالهای یخی خود نه برف بلکه سنگهای تگرگ بزرگی را تحمل کرد که چنان خشونت می کشیدند که ممکن است از چنگال های قیافه های بالئاری برآمده باشند - سنگ های تگرگ که برگ و شاخه را می زدند و پناهگاه سروهای هیچ سودی نداشت که...
در حالی که مشغول صحبت بودیم، صدایی شنیدیم که چیزی بین زوزه کشیدن و پارس کردن بود. صدا از دوردست بود، ولی باعث شد اسب ها به شدت ناآرامی کنند و یوهان کلی وقت صرف کرد تا آنها را آرام کند. در حالی که رنگش پریده بود، گفت: «این صدا شبیه به صدای گرگ بود ولی الآن گرگی در این منطقه وجود ندارد.» من پرسیدم: «جدّی؟ آیا از زمانی که گرگ ها نزدیک شهر بودند خیلی نگذشته؟» پاسخ داد: «خیلی زیاد. در بهار و تابستان بودند، ولی با آمدن زمستان، مدت زیادی نماندند.» در حالی که اسب ها را نوازش می کرد و سعی داشت آنها را آرام کند، ابرهای سیاه به سرعت آسمان را پر کردند. نور خورشید ناپدید شد و گویی باد سردی هم به آهستگی وزید و از کنارمان عبور کرد. فقط یک وزش کوتاه بود و بیشتر به اخطار می ماند تا به وزش واقعی باد، زیرا خورشید دوباره از زیر ابر بیرون آمد و به درخشش خود ادامه داد. یوهان دستش را بالای چشمانش گرفت و به افق نگاه کرد و گفت: «طوفان برف است، خیلی زود می آید.» بعد دوباره به ساعتش نگاه کرد و بی درنگ بر خود مسلط شد زیرا اسب ها هنوز با ناراحتی سم بر زمین می کوبیدند بعد هم به کابینش برگشت، چنان که گویی وقت ادامه سفرمان فرا رسیده باشد. من لجبازی ام گل کرد و فورا به کالسکه برنگشتم. به آن پایین اشاره کردم و گفتم: «راجع به آنجا که این جاده به آن می رود برایم بگو.» دوباره صلیبی روی سینه اش کشید و وردی زیر لب خواند و گفت: «آنجا نامقدس است.» پرسیدم: «چی نامقدس است؟» «آن روستا.» «یعنی یک روستا آنجا هست؟» «نه، نه. صدها سال است که کسی آنجا زندگی نمی کند.» کنجکاوتر شدم و پرسیدم: «امّا تو که گفتی یک روستا آنجا هست.»
کتاب «آواز فاخته» رمانی نوشته ی «فرانسیس هاردینگ» است که نخستین بار در سال 2014 انتشار یافت. «تریس» به شکل اتفاقی به درون یک تالاب سقوط می کند و تا آستانه ی مرگ پیش می رود. او پس از به هوش آمدن، درمی یابد که دنیای پیرامونش تغییرات عجیبی کرده است—از جمله این که خاطرات او، محو و ناپیوسته هستند، و مانکن های درون مغازه ها و عروسک ها سرشان را می چرخانند تا حرکت های «تریس» را با چشم دنبال کنند. «تریس» ولع و عطشی عمیق را در خود احساس می کند که نمی تواند آن را با غذاهای انسان ها فرو بنشاند، به همین خاطر او مشکوک شده که شاید دیگر انسان نباشد. «هاردینگ» با این داستان جذاب، به شکلی عمیق به کاوش در جنبه های تاریک زندگی خانوادگی و تأثیرات ویرانگر جنگ بر انسان ها می پردازد.
«تریس» سر جایش ماند و به صدای قدم های مادرش گوش داد که از راهرو گذشت و رفت. از دور صدای بسته شدن دری آمد، سپس از پشت آن صدای زمزمه ی مبهم گفت و گویی به گوش رسید. «تریس» بالاخره جرئت کرد از زیر تخت بیرون بیاید.
کتاب «سایه ها» رمانی نوشته ی «الکس نورث» است که نخستین بار در سال 2020 به چاپ رسید. وقتی «پال آدامز» پانزده ساله بود، یکی از دوستانش در زمین بازی مدرسه به قتل رسید. متهم به قتل، نوجوانی به نام «چارلی کرب تری» نیز یکی دیگر از دوستان «پال» بود که پس از آن اتفاق ناپدید شد و دیگر کسی او را ندید. «پال» پس از ترک خانه و رفتن به کالج، دیگر به شهرش بازنگشت. تا این که او در چهل سالگی تصمیم می گیرد به خانه بازگردد و از مادر بیمارش مراقبت و پرستاری کند. اما به نظر می رسد تاریخ، از طریق مجموعه ای از قتل های پسران نوجوان، در حال تکرار کردن خود است. کارآگاه «آماندا بک» همزمان با پیدا شدن جسدهای بیشتر و افزایش تعداد متهمان، در مورد این قتل ها تحقیق می کند. و مادر «پال» هراس این را دارد که چیزی عجیب در خانه ی او به کمین نشسته است.
هوا خیلی دم کرده و گرم بود. آسمان هم غبارآلود و پر از حشرات ریز و درشت بود. آهن های پل هوایی که داشتیم از رویش رد می شدیم تا به ایستگاه کثیف آن طرف خیابان برسیم، زیر پاهایمان تلق تلوق می کرد. از آن بالا، ون های مسافربری و ماشین های بارکش، بی اعتنا، از کنار همدیگر عبور می کردند.
کتاب «زن کش» رمانی نوشته ی «استیون کینگ» است که نخستین بار در سال 2010 انتشار یافت. داستان این رمان درباره ی مردی است که تسلیم خشونت درون خود می شود و رویدادهایی مرگبار و جنون آمیز را رقم می زند. «ویلفرد جیمز» صاحب مزرعه ای هشتاد هکتاری در «نبراسکا» شده که چندین نسل در خانواده اش بوده است. همسرش، «آرلت» نیز صاحب زمینی صد هکتاری در کنار مزرعه ی اوست. «آرلت» می خواهد زمینش را بفروشد اما اگر این کار انجام دهد، «ویلفرد» نیز مجبور به فروش مزرعه اش خواهد شد. «جیمز» هر کاری بتواند انجام می دهد تا مزرعه اش را حفظ کند. خیانت، قتل و جنون در رمان «زن کش» دست به دست هم می دهند تا این داستان را به کاوشی نفسگیر درباره ی نیمه ی تاریک سرشت انسان تبدیل کنند.
و آیا جهنم وجود دارد، یا ما جهنم مختص به خودمان را روی زمین خلق می کنیم؟
...
می گویند چشمان عاشق هیچ وقت نمی تواند ببیند، اما این حرف احمقانه است. گاهی اوقات بیش از اندازه می بیند.
...
و هنوز آن نفرت را احساس می کنم، در حالی که خیلی از احساسات دیگر از قلبم بیرون رانده شده است.
...
کتاب «نجواگر» رمانی نوشته ی «الکس نورث» است که نخستین بار در سال 2019 منتشر شد. «تام کندی» که هنوز با غم فقدان همسرش کنار نیامده، به همراه پسرش «جیک» به روستایی آرام به نام «فدر بنک» می روند تا شروعی تازه در زندگی داشته باشند. اما «فدر بنک» گذشته ای تاریک دارد. پانزده سال پیش، یک قاتل سریالی پنج پسر را ربود و به قتل رساند. قاتل تا پیش از دستگیری، با نام «نجواگر» شناخته می شد. اما به نظر می رسد این جنایت های قدیمی، مشکلی را برای «تام» و «جیک» ایجاد نخواهد کرد—تا این که یک پسر دیگر گم می شود و شایعاتی شکل می گیرد مبنی بر این که قاتل اصلی، همیشه دستیاری داشته است. و بعد، «جیک» رفتارهایی عجیب را از خود نشان می دهد—او می گوید نجوایی را از کنار پنجره ی اتاقش می شنود.
«پیت» می دانست که شجاعت، نبود ترس نیست. شجاعت به ترس نیاز دارد.
...
اما همیشه دلایل بسیار زیادی برای نوشیدن وجود داشت. و فقط یک دلیل واقعی برای انجام ندادن این کار.
...
دنیا پر بود از آدم های بد. پر از رویاهای بدی که فقط در خواب، اتفاق نمی افتادند.
...
اگر فکر می کنید جن ها فقط مسئول شکار هستند ، در فکر خود تجدید نظر کنید. اگر فکر می کنید ارواح و اجنه وجود ندارند بیشتر فکر کنید. این کتاب که از پرفروش ترین های نیویورک تایمز است روند مذهبی شدیدی که پشت وقایع ماوالطبیعه است و چگونگی بروز آن را به شما نشان می دهد. این کتاب که به عنوان متنی در کلاس های درس استفاده می شود ، یکی از کتابهایی است که نمی توانید آن را کنار بگذارید. بیش از پنج دهه است که اد و همسرش لورین وارن دهه هاست که به عنوان برجسته ترین متخصصان شیطان شناسی و جن گیری در امریکا شناخته شده اند. آنها زوجی محقق در زمینه ی مسائل ماورالطبیعه اند. آنها با انجام هزاران تحقیق که اعتباری نیز برایشان دست و پا کرده است ، آنچه را که در واقع موجب بر هم زدن آرامش در خانه های جن زده می شود، نشان می دهند. چندین فیلم ترسناک بر اساس یافته های این زوج در زمینه ی جن گیری ساخته است مانند آنابل و احضار.
کتاب در پانزده فصل نوشته شده است که فصول آن به ترتیب عبارتند از: فراتر از آمیتی ویل، هنر و اشباح، آنابل، پدیده های غیرطبیعی، کتاب احضار روح: هدیه کریسمس، ماهیت غیرمادی، هجوم ارواح: شروع ماجرا، آزار و اذیت: استراتژی ارواح آشکار می شود، خانواده ی قربانی، رستگاری، بنده ی شیطان، بازگشت پلیدی، روح گروگان گرفته شده، صدای انفیلد و لطفا فقط یک پرسش دیگر!
پی نوشت:
پیشنهاد به محققان اتفاقات فرا طبیعی
کتاب «دختری در اتاق دربسته» رمانی نوشته ی «مری داونینگ هان» است که نخستین بار در سال 2018 انتشار یافت. دختری دوازده ساله به نام «جولز» از نقل مکان به شهرهای جدید به همراه مادر رمان نویسش و پدرش که خانه های قدیمی را ترمیم می کند، خسته شده است. آن ها اخیرا به «ویرجینیا» رفته اند، جایی که در آن «جولز» با خانه ای ترسناک و متروک مواجه می شود. در این خانه، روح دختری حضور دارد که از زمان مرگش در بیش از یک قرن پیش، در یکی از اتاق های طبقه ی بالا زندانی شده است. وقتی «جولز» شبح دختر را می بیند و صدایش را می شنود، در مورد ساکنین قبلی خانه تحقیق می کند و درمی یابد نام آن دختر «لیلی» است. حالا «جولز» به همراه دوست جدیدش «میزی» که در کتابخانه با او آشنا شده، تصمیم می گیرد «لیلی» را از اسارت در این خانه نجات دهد.
عجیب بود که یکی از پنجره ها را تخته نکرده بودند. شیشه های کوچکش در روشنایی بعد از ظهر برق می زد. چیزی پشت شیشه حرکت کرد اما به تندی ناپدید شد و درست نفهمیدم چه بود. پلک زدم و دوباره نگاه کردم. دیگر چیزی تکان نخورد.
...
??
امیدوارم از خواندن هر یک از این کتابها لذت ببرید و اگر از لیست بالا چیزی را از قبل مطالع کردید حتما در بخش نظرات، نظرتون رو راجبش به اشتراک بگذارید تا بقیه انتخاب بهتری داشته باشند.
اگر هم کتاب ترسناک دیگری میشناسید میتونید معرفی کنید تا افراد دیگه هم بخونن.
?♂️?♀️
مرسی که تا آخر خواندید و تا یک پست دیگه خدانگهدار.
لینک قسمت اول معرفی بهترن کتابها برای هالووینی سراسر وحشت?