پیشکسبتان اقتصاد را به گونهای دگرگون میشناسند.
آنها مرز هایی را برای درک بهتر چیستی انواع شرایط اقتصادی تائین کردند که در این پست به توضیح هر یک از آنها میپردازیم.
اگر اقتصاد را به دایرهای تشبیه بکنیم باید گفت که این شکل به سه بخش تقسیم میشود.
حال به توضیح هر یک از این شرایط میپردازیم:
اقتصاد کاپیتالیسیم جامعه را به دو قطب (کارآفرین و یا کارفرما) و (کارگر و کارمند) تقسیم میکند.
به این صورت که کارگر باید مطیع کارفرمایش باشد و با وجود کار بیوقفهای که انجام میدهد سود ناچیزی از سوی رئیسش دریاف کند و سود اصلی به کارفرما و کارآفرین برسد.
متاسفانه اقتصاد کشورمان بیشتر از نوع کاپیتالیسمی هست و این تقسیم بندی نادرست سبب این میشود که میان قشر فقیر و ثروتند یک جامعه، فاصلهی زیادی ایجاد شود و فرصت پیشرفت به طور یکسان به همه داده نشود.
برای توضیح بهتر مثالی میزنم:
فرض کنید پنج نفر به طور هم زمان به یک اندازه کار میکنند.(این کار میتواند هر کاری باشد)
اگر مجموع درآمد این پنج تن، پانزده میلیون تومان باشد.
قانون حاکم در اقتصاد کمونیست میگوید: باید این پول که مجموع تلاش پنج نفر است، تقسیم بر پنج شود و به هر کس سه میلیون تومان، درآمد تعلق بگیرد.
این در حالیست که شاید شخصی کاری کم ارزش تر از کار فردی دیگر انجام دهد، اما حقوقی یکسان با او بگیرد و بالعکس.
پس اقتصاد کمونیستی یعنی (برابری)
بیاید برای تعریف این نوع اقتصاد از همان مثال قبلی استفاده کنیم:
فرض بر این است که پنج نفر به طور هم زمان به یک اندازه کار میکنند.(این کار میتواند هر کاری باشد)
اگر مجموع درآمد این پنج تن، پانزده میلیون تومان باشد.
قانون حاکم در اقتصاد سوسیالیسم که بهترین نوع اقتصاد هست، میگوید:
به هر شخص باید بر حسب نیازش درآمد برسد.
یعنی فردی که متاهل است و چندین فرزند دارد باید نسبت به شخصی که مجرد است و به تنهایی زندگی میکند درآمد بیشتری دریافت کند، چراکه نیاز بیشتری نسبت به او دارد.
پس اقتصاد سوسیالیسمی یعنی (عدالت)
گاها پیش میآید که مردم این دو را با یکدیگر اشتباه میگیرند؛ اما باید دانست که، میان عدالت و برابری تفاوتهایی آشکار وجود دارد.
این عکس بهترین مثال برای این تفاوت است:
همانطور که میبینید در وضعیتی عادلانه همه خوشحالاند؛ اما در (برابری) فقط تعدادی میتوانند حسی مانند عدالت را در قلب خود احساس کنند.
جورج اورول جملهای داشت.
او در کتاب مزرعۀ حیوانات (قلعۀ حیوانات) اینگونه نوشته:
همهی حیوانات این مزرعه با هم برابرند ولی بعضیها برابر ترن.
اقتصاد هم همین قدر ظالم و تعریف شدنی است.
افرادی گردن کلفت و دارای مقام و مرتبه، آن را به گونهای دلخواه بر سر ما تحمیل میکنند.
پس بیاید برای روزی تلاش کنیم که دیگر ناعدالتیای وجود نداشته باشد.
ممنون که برای خوانشی کوتاه وقت میگذارید.
م.ک.د