fafamansouri48@gmail.com
fafamansouri48@gmail.com
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

رویا

من هنوزمنتظرم بیایی با اینکه چایی سرد شده !

درست زمانی که دیگر افتاب مثل گذشته

نمی تابد وماهتاب دیگر رنگ و لعاب گذشته را ندارد در خیابان های کسالت بار با قدم های کشیده شده گام بر می دارم نگاهم به اطراف می چرخد دلتنگی از قدم هایم، از خیابان های باران خورده پر می شود در دلهایی که مأمن غم وحسرت و دلتنگی است دل نیز غریبی می کند.

وجب به وجب خیابان هاوکوچه های تنگ باریک را با یاد تو گز می کنم وبا عشق وامیدت غزل سرایی می کنم.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید