پنجشنبهی هفته گذشته بعد از مدتها فرصتی شد تا به مرکز شهر بروم. هوا پاییزی بود؛ آفتاب ملایم، نسیم خنک، و خیابانهایی که پر از رفتوآمد بودند. مسیرم که به میدان انقلاب زنجان افتاد، چشمم به بناهای آجری اطراف میدان خورد. ساختمانهایی با بیش از صد سال عمر که با وجود فرسودگی و مرمتهای گاهوبیگاه، هنوز هویتشان را حفظ کردهاند.
ایستادم و چند دقیقه نگاهشان کردم. آجرهای زرد در آفتاب برق میزدند و همانجا یاد جملهای از رابرت بایرن افتادم. او در سفرنامهاش نوشته بود: «معماران ایرانی با چیدن آجر، نقش و سایه میآفرینند، بیآنکه نیازمند سنگهای رنگین یا مرمر باشند.» چیزی که او سالها پیش در اصفهان و خراسان دیده بود، من همان روز در زنجان دیدم.
اما کافی است کمی از میدان فاصله بگیری. ساختمانهای تازهساز مسکونی با نماهای رومی به چشم میآیند؛ سنگین، پرهزینه و بیارتباط با اقلیم و فرهنگ ما. این سبک نهتنها هزینهی تمامشدهی ساختمان را بالا میبرد (و در نهایت قیمت هر مترمربع برای خریدار را افزایش میدهد)، بلکه به دلیل وزن زیاد میتواند در زمان زلزله خطرساز باشد.
اینجاست که مقایسه جالب میشود. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، موضوع نما بخشی از یک استراتژی کلان شهری است. آنها قوانین و پروتکلهای دقیق دارند: از «کدهای فرمگرا» در آمریکا تا «راهنماهای طراحی شهری» در اروپا. نما در این کشورها چیزی اختیاری نیست؛ بخشی از قانون است. اگر رعایت نشود، پروانه ساخت صادر نمیشود.
در ایران هم ضوابطی داریم؛ مثل ضوابط ارتقاء کیفی سیما و منظر شهری یا ضوابط عمومی نمای بناهای شهری. اما واقعیت این است که بیشتر در حد توصیه باقی ماندهاند تا الزام. ضمانت اجرایی قوی ندارند و نتیجه این میشود که تصمیمگیری نهایی درباره نما معمولاً به سلیقهی سازنده یا فشار بازار سپرده میشود.
اینجا پرسشی ساده اما جدی پیش میآید: نما باید تصمیمی فردی باشد یا بخشی از استراتژی شهری؟
نما فقط ظاهر یک ساختمان نیست. بر هزینهها اثر میگذارد، در ایمنی نقش دارد و در نهایت چهره و هویت شهر را میسازد.
شاید وقتش رسیده دوباره به نما نگاه کنیم؛ نه بهعنوان یک انتخاب تزئینی، بلکه بهعنوان بخشی از آینده
ی شهرهایمان.