زندگی انسانی
سالها قبل، رویی با یک بدن انسانی ضعیف و نحیف متولد شد که حتی قدم زدن و تنفس برایش دشوار بود. از این رو او بیشتر عمرش را در خانه سپری کرد و توسط مادر و پدرش مراقبت شد، کسانی که عمیقا او را دوست داشتند.
در یک شب موزان کیبوتسوجی به رویی نزدیک شد و به او پیشنهاد «نجات دادن» را داد و او را تبدیل به یک شیطان کرد. حالا رویی دارای بدنی قوی شده بود که قادر بود آزادانه حرکت کند و این موضوع باعث خوشنودی پدر و مادرش شد. اما از آنجا که او یک شیطان شده بود و باید انسانها را میخورد، اقدام به کشتن مردی در خانهشان کرد. پدر و مادرش با دیدن این صحنهی خونین و کاری که پسرشان کرده بود وحشت کردند. آن شب پدر و مادر او به این توافق رسیدند که باید رویی را متوقف کنند و در خواب اقدام به کشتن او کنند. با این حال رویی متوجه این اقدام شد و آنها را کشت، و استدلالش این بود که پدر و مادر واقعی او هرگز اقدام به کشتنش نمیکردند و از این رو آنها را انکار کرد. با این حال اظهار تاسف مادرش و کلمات پایانی پدرش باعث شد تا او متوجه شود که والدینش واقعا او را دوست داشتهاند و فقط سعی داشتهاند از تبدیل شدن او به یک هیولا جلوگیری کنند. با این حال دخالت موزان و تشویق کردن او برای انکار کردن پدر و مادرش باعث شد تا رویی به مسیر قبلی بازگردد و به دنبال یک خانواده جدید باشد .
زندگی شیطانی
رویی به عنوان یک شیطان به کشتن و خوردن انسانها ادامه داد و در نهایت به گروه دوازده ماه شیطان پیوست و جایگاه ماه پایینی پنجم را به خود اختصاص داد. او برای سرکوب کردن خاطرات انسانی گذشتهاش از موزان خواست تا یک «خانواده» مناسب را برای خودش ایجاد کند که اعضای آن نقش پدر، مادر، خواهر و برادرش را بر عهده بگیرند. به این ترتیب رویی شروع به یافتن شیطانهای مناسب برای تشکیل خانوادهی عنکبوت کرد.
توانایی های شیطانی
. پایداری پیشرفته
. قدرت پیشرفته
. ریسمانها
. خون شیطان
. دستکاری سلول
. هنر خون شیطان (شامل سه فن)