در نامه هایی که بین امام علی ع و معاویه رد و بدل شد معاویه در جواب نامه اول امام به مطالبی اشاره کرده است که امام در نامه دوم خود بدان ها پاسخ گفته است.
از جمله مواردی که معاویه بدان اشاره کرده است موضع گیری امام علی ع در قبال بیعت با ابوبکر است و اینکه امام حاضر نبود با ابوبکر بیعت کند. معاویه این مطلب را ذکر کرده و آن را دلیل بر حسادت امام به کسانی چون ابوبکر و عمر دانسته است.
امام در پاسخ به این طعنه معاویه چنین پاسخ می دهد:
معاويه تو پنداري كه بر تمام خلفا حسد ورزيدم؟ و بر همه آن ها شوريده ام؟ اگر چنين شده باشد جنايتي بر تو نرفته كه از تو عذرخواهي كنم. و آن شكوه هايي است كه ننگ آن دامنگير تو نيست.
امام در این جا بدین نکته اشاره می فرماید که بر فرض اینکه من حسد ورزیده و به آن ها معترض باشم این مساله ربطی به معاویه ندارد. و معاویه در مقامی نیست که بخواهد در مقام داوری عملکرد امام ع بر آید.
اما نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است که معاویه به اعتراض امام ع بر عملکرد ابوبکر و عمر اشاره می کند. به عبارت دیگر معاویه مقاومت امام ع رادر عدم بیعت با ابوبکر به صراحت بیان می کند. و آن را طعن بر امام می داند. در حالی که ناخواسته امام را مدح کرده است.
چرا که این بر خلاف ادعای کسانی است که می گویند امام علی ع با ابوبکر و عمر مخالفتی نداشته است. همین اعتراف معاویه به اینکه امام در قبال عملکرد ابوبکر و عمر موضع گرفته بود و حاضر نبود با آن ها بیعت کند دلیل محکمی است بر این که امام با جانشینی ابوبکر و عمر مخالف بوده است. و اثبات همین مساله برای کسانی که می خواهند دم از روابط حسنه میان امام و خلفای غاصب بزنند کافی است.
اما معاویه در جای دیگر، باز هم ناخواسته مرتکب مدحی دگر برای امام شده است. یعنی از یک طرف اعتراف کرده است که امام ع با جانشینی ابوبکر و عمر مخالف بوده و با آن ها بیعت نکرده است و آنها مردم را به زور مجبور به بیعت با خود کرده اند و از طرفی به این مساله اعتراف می کند که بیعت مردم با امام بیعتی حد اکثری بوده است و این بار نیز مردم به زور با امام بیعت کرده اند اما این زور و اجبار و هجوم نه از جانب امام برای بیعت گرفتن از مردم بلکه به زور و اجبار و هجوم از جانب مردم برای بیعت کردن با امام بوده است . امام علی ع در این باره چنین می فرماید:
گفته اي كه مرا مانند شتر مهار كرده به سوي بيعت مي كشاندند. سوگند به خدا خواستي نكوهش كني؛ اما ستودي. خواستي رسوا سازي كه خود را رسوا كرده اي. مسلمان را چه باك كه مظلوم واقع شود، مادام كه در دين خود ترديد نداشته و در يقين خود شك نكند. اين دليل را آورده ام حتي براي غير تو كه پند گيرند و آن را كوتاه آورده ام به مقداري كه ذکرش لازم بود.
پ.ن: در شرایطی هستیم که از هر سو در بهت و ناباوری ماندهایم. شرایط بغرنج است، آدمها بغرنجاند و حرفها از جوانبی که به گوش میرسد به دشنههای مسموممیمانند که که از پشت میان شانههارا نشانه گرفتهاند و به بغرنجی شرایط دامن میزنند.
در این میانه نگاهی به شباهت زمانهها بیندازیم بد نیست.
و این که ما از مظلوم واقع شدن نمیهراسیم ولی بیزاریم از این که با رسوایی و ذلت برتری دروغین کسانی را گردن نهیم که برای رهبری ملت خودشان هم شایسته نیستند چه رسد پا فرا گذاشته سروری جهان را آرزو کنند.