ویرگول
ورودثبت نام
تنهایی
تنهاییعاشق کتاب خوندنم و همین باعث شده عاشق نویسندگی هم باشم. از چیزهایی می‌نویسم که تو قلبم سنگینی میکنن:)
تنهایی
تنهایی
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

متاسفم مامان...

...
...

من همینم ، اگه اجازه بدید ...

خب شاید رفتارم باهات تند بود مامان ، ولی این اولین بار نیست که دارم این موضع رو بهت میگم .

ولی می‌دونی مامان ، زمان بندیت عالیه ! درست زمانی میای درمورد اینجور چیزا باهام حرف میزنی ، که دارم سعی میکنم از خودم متنفرم نباشم و خودم رو دوست داشته باشم .

بهم میگی بدت میاد از اینکه منو اینطوری میبینی ، ولی من دارم تمام تلاشم رو میکنم تغییر کنم ، ولی سخته مامان . باور کن سخته .

بدم میاد از اینکه کسی درمورد قیافه ام ، بدنم ، رفتارم و... باهام حرف بزنه. نمی‌دونم ...شاید باید انتقاد پذیر باشم . ولی اونقدر از این حرفا شنیدم که خسته شدم .

بهم میگی خجالت میکشی که همچین دختری داره ، راستش وقتی بچه بودم ، همیشه تو تصوراتم ... کابوس اینو داشتم که تو خجالت بکشی به دیگران معرفیم کنی و تو خونه حبسم میکردی که دیگران منو نبینن.

الان همین اتفاق افتاده ، با این تفاوت که خودم ، خودمو تو خونه حبس کردم ‌.

در نهایت ... متاسفم مامان . متاسفم که من دخرتم ، متاسفم که آنقدر آسیب پذیر و ضعیفم . متاسفم که کامل نیستم ... متاسفم که وجود دارم ...

متاسفم مامان ... بابت هرچیزی که مربوط به منه.

پ.ن: این نامه ایه که نه من هرگز قراره بهت بدم ، نه تو قراره بخونیش ... و هیچوقت قرار نیست حرفایی که مثل یه کیسه سنگ ، داخل سینه ام سنگینی میکنن رو بهت بگم .

متاسفم
۷
۲
تنهایی
تنهایی
عاشق کتاب خوندنم و همین باعث شده عاشق نویسندگی هم باشم. از چیزهایی می‌نویسم که تو قلبم سنگینی میکنن:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید