(گزارشی از اقامتِ مرحوم کیوان سمیعی در کاشان)
✍? علی قنبری بیدگلی
دانشمندِ مجهول القدر و محقّقِ گمنام، مرحوم استاد کیوان سمیعی، از مفاخرِ کمنظیرِ این سرزمین است که طراز دانش و مرتبهٔ تحقیقِ وی را باید همسنگِ کسانی چون علّامه میرزا محمّدخان قزوینی و مرحوم آقا جلال همایی شمرد. وی در طول هشتاد سال عمر بابرکتِ خود، مجموعاً دوبار به شهر کاشان سفر کرده است. سفر نخست وی در اوائل جوانی و به منظور ملاقاتِ اهل معرفت و رجال علم و ادبِ این شهر بوده، و مدّت اقامت وی در کاشان، دو هفته به طول انجامیده است. کیوان در این دوره با بزرگانی همچون مرحوم آیةاللهالعظمی آقا سیّد محمّد علوی کاشانی و با برخی از شاعرانِ این ناحیه مانند مرحوم مُنشی کاشانی و مرحوم صفای کاشانی ملاقات کرده و با ایشان طرح مودّت ریخته است.
سفرِ دوم کیوان سمیعی به کاشان، در سال ۱۳۲۸ خورشیدی صورت پذیرفته و وی به مدّت دو سال (یعنی تا سنهٔ ۱۳۳۰) در این شهر اقامت داشته است. آنمرحوم در شرحِ حالِ خودنوشت خویش مینویسد:
«تجارتم در کرمانشاه و خدمت اداریم در طهران بود. سی سالِ تمام در آن بانک به کار اشتغال داشتم و در همانجا هم به سنّ بازنشستگی رسیدم. از این مدّت، دو سال (از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۰) به مأموریّتِ کاشان رفتم و در آن شهر، نیمهکاشی شدم! چنان اُنس و علاقه به مردم عادی و اهل ذوق و ادبش پیدا کردم که کاشان برایم شهر دوم و پس از کرمانشاه، محبوبترینِ شهرها شد.
گفت معشوقی به عاشق کای فتی / تو به غربت دیدهای بس شهرها
گو کدامین شهر از آنها خوشتر است؟ / گفت: آن شهری که در وی دلبر است!». (راز دل، ص۲۱)
کیوان سمیعی در جای دیگری مینویسد: «سالها از این سفر گذشته بود که بار دیگر به کاشان رفتم ... . سبب مسافرت، اینبار مأموریّتِ اداری بود که در سال ۱۳۲۸ خورشیدی به استخدام بانک کشاورزی درآمدم و بلافاصله در همان آغازِ کار، مرا به کاشان فرستادند. نخست بنا بود ششماه در آنجا بمانم؛ ولی بعد، تا دو سالْ مدّتِ مأموریّتم ادامه یافت. در این سفر، به قدری با اهل فضل و ادب و مردم عادی و طبقاتِ مختلفهاش مأنوس گردیدم که ... کاشان برایم شهر دوم، و پس از کرمانشاهْ محبوبترینِ شهرها شد. از آن تاریخ تا به امروز، ارتباط من با کاشان و مردم آن قطع نگردیده و پربیجا هم نبوده که بعضی مرا کاشی دانسته و نوشتهاند». (دیوان حسینعلی منشی کاشانی، مقدّمه، ص۵)
باری، چنانکه گفته شد از جمله بزرگانی که مرحوم کیوان سمیعی توفیقِ ملاقاتِ وی را یافته، مرحوم آیةالله علوی کاشانی است. خودِ آنمرحوم در کتاب نفیسِ تحقیقات ادبی، ص۱۲۷ – ۱۲۸، مینویسد:
«در آغاز جوانی، سالی به قصد مسافرت به اصفهان از کاشان گذشتم و چند روز آنجا ماندم. در آن زمان از طبقهٔ علماء، مردی از ساداتِ علوی به نام سیّد محمّد باغ در کاشان بود که دوستانم در آن شهر مرا به دیدنش تشویق کردند. هنگامی که به دیدارش شتافتم، وی را فقیهی عالم و فاضلی ادیب یافتم که آثار علم و ورع و تقوی از ناصیهاش هویدا بود. بیش از هفتاد سال از عمرش میگذشت. در صحبتش از هر دری سخنی به میان آمد.
وقتی دانست که من از مردم کرمانشاه هستم، از نقوش کوه بیستون و حجّاریهای طاق وسطام داستانها گفت و مخصوصاً از اَشکال و اقوالی که دربارهٔ طاقِ بزرگِ طاقِ وسطام گفته شده بسیار خوب و فاضلانه صحبت کرد. حتّی چیزهائی را گفت که من که اهل کرمانشاه هستم و صدها مرتبه تا آن وقت طاق وسطام را دیده بودم اطّلاعی از آنها نداشتم. امّا معذلک بعداً معلوم شد که وی در مدّت عمرش از خاک کاشان قدم بیرون ننهاده و هرگز بیستون و طاق وسطام را ندیده است! این شخص از آنچه خوانده و شنیده بود مطالبی میگفت نه از آنچه دیده، لذا با همهٔ اطّلاعاتی که از حیث تاریخ طاق وسطام داشت، وقتی از او پرسیدم: طاق کوچک با طاق بزرگ چقدر فاصله دارد و طول قدّ حجّاریشدهٔ خسروپرویز تقریباً چند متر است؟ نتوانست جوابی بدهد».
واقعهٔ مزبور، مربوط به سفرِ دورانِ جوانیِ کیوان سمیعی به کاشان است. وی در مقدّمهٔ ذیقیمتِ خود بر دیوانِ مرحوم استاد حسینعلی منشی کاشانی، جزئیّاتِ بیشتری از این ملاقات ذکر کرده است، که به جهت احتراز از اطاله، تصویرِ صفحاتِ مقدّمهٔ مزبور ذیلاً تقدیم میگردد:
* همین نوشتار در: وبلاگ چراغ مطالعه.