(نوشتاری از مرحوم شیخ رحمتالله دلّالزادهٔ بیدگلی)
«بدان که کلید سعادتِ هردو دنیا، شناختنِ نفس خود است؛ یعنی خودت را بشناسی. زیرا که شناختن آدمیْ خود را، کمک بر شناختنِ آفریدگار خود مینماید. چنان که خدا در قرآن میفرماید: سنریهم آیاتنا في الآفاق و في أنفسهم حتّی یتبیّن لهم أنّه الحقّ؛ زود باشد که نشان بدهیم به آنها آثار قدرتِ کاملهٔ خود را در عالَم نفْسهای ایشان تا معلوم شود ایشان را که اوست پروردگار حقّ و ثابت.
و از رسول الله (ص) نقل شده است که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربّه. یعنی هرکه بشناسد خود را، به تحقیق که شناخته است پروردگار خود را. و خودِ این مطلب، ظاهر و روشن است که هر که خود را نشناخت، چگونه دیگری را میتواند بشناسد؟!
و نیز شناختنِ خود، موجب شوق تحصیل کمالات، تهذیب اخلاق، و باعثِ سعی در دفع پستیها میگردد. زیرا بعد از آنکه آدمی حقیقت خود را شناخت و دانست که حقیقت او جوهری است از عالَم ملکوت که به این عالَم جسمانی آمده، به این فکر افتد که چنین جوهر شریف را بیخود و بیفایده به این دنیا نفرستادهاند، و این گوهر قیمتی را به بازیچه، در صندوق بدن نگذاشتهاند. و بدین سبب، در [پی] حاصل کردنِ فایدههای تعلّق نفْس به بدن برمیآید و خود را کمکم به سرمنزل شریفی که باید برساند میرساند. و گاهی هم بهعکس میشود.
... بدان که هرکسی را از دو چیز آفریدهاند؛ یکی از این بدنِ ظاهر که آن را تن گویند و مرکّب است از گوشت و پوست و استخوان و رگ و پی و غیر اینها. و آن، از جنس مخلوقاتِ همین عالَم محسوس است که عالَم جسمانیّات است. و اصل آن، مرکّب است از عناصر چهارگانه که خاک و آب و باد و آتش است، و آن را به همین چشم ظاهر میتوان دید.
و یکی دیگر، نفْس [است] که آن را روح و جان و عقل و دل نیز گویند. و آن، جوهری است مجرّد از عالم ملکوت، و گوهری است بس عزیز از جنس فرشتگان و عقول قادسه».