✍? انتخاب و تدوین: علی قنبری بیدگلی
«هر کسی کار خودش بار خودش» عنوان کتابی است که توسّط علّامه فاضل گرّوسی در قالب سیاحتنامهای فرضی طرّاحی شده و در ضمن آن، نکات ارزندهای پیرامون زندگی اجتماعی مسلمانان بیان شده است. در لابلای نثر شیرین و روان کتاب نیز مفصّلاً به اشعار نغزی استشهاد شده که پارهای از آنها سرودهٔ خود مؤلّف است.
? «معروف است که ابوحیّان یکی از فضلای عصر بوده و در حلقهٔ دراویش و قصّهگوها مینشسته است. بر او به خاطر این کار ایراد گرفتند، فرمود: استفادهای که من از حوزهٔ اینها میکنم اگر شما هم فضل مرا داشتید، همین کار را میکردید».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۲۳)
? «زمانی که در نجف اشرف تحصیل علم مینمودم، روزی به حمّام درِ قبله، معروف به «حمّام حضرت» رفتم، در جامهکن حمّام، ریشسفیدی، نیمهای از سرش را تراشیده و نیمی بر جای گذاشته و رخت میپوشد، خوب نگاه کردم دیدم حضرت آیةالله مرحوم شیخ حسن مامقانی است. پیش رفتم با کمال ادب سلامی کرده و دستش را بوسیدم. عرض کردم: جناب آقا! نیمهای از سر شما را دلّاک فراموش کرده بتراشد یا خودتان کار داشتید و نگذاشتید؟ فرمود: خیر، مدّتی معطّل شدم تا سلمانی، مشتریهای تاجر و فاجر را راه انداخت، بعد از فراغ از همه به سراغ من آمد، نصفی از سر را تراشید و در این بین بقّالباشی وارد شد، مرا رها نموده، سنگپایی به پیش من انداخت که حالا شما سنگپا بزنید و چرک را پاک کنید تا بقّالباشی را سر تراشیده و کیسه کشیده و به راه بیندازم، بعد از فراغ ایشان إن شاء الله سر شما را خوب میتراشم! من دیدم اشتغال زیاد است، دو ساعت است که معطّل شدهام، یک ساعت هم محض خاطر بقّالباشی بیکار شوم، خیلی کارها از من فوت میشود، این است که بلند شده به منزل میروم تا سلمانی دیگری بیاورند نیمهٔ باقیمانده از سر مرا بتراشد! گفتم: سبحان الله از این مردمان بیحیا و از این خلق بیوفا که از برای جیفهٔ دنیا با بزرگان دین و علما چه قسم رفتار میکنند!».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۶۴ – ۶۵)
? «در این مقام نکتهای به خاطرم رسید: روزی شیخ [قزوینی] در بین راه، صحبت از این مقوله به میان آورد تا آنکه فرمود: خدمت مرحوم فاضل دربندی – طاب ثراه – عرض کردند: مولانا! معروف است که کندر و عسل قوّهٔ حافظه را زیاد کند و از برای حفظ نافع است. جواب داد: حافظهای که به کندر و عسل حاصل شود، به دو انگشت ماست [ترش ظ] زایل میشود!».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۸۴)
? «... من گفتم: جناب شیخ! از بیانات شما معلوم میشود که منکر الفاظ مترادفه هستید و ترجمهٔ به اعرف و اشهر را نمیپسندید. شیخ گفت: بلی، ما در یک لسان، الفاظ مترادفهای که عین معنی همدیگر باشند نداریم و وضع هر لفظی به لحاظ خاصّ و خصوصیّتی است و اگر قطع نظر از خصوصیات مقام کنیم، ترادف ممکن است و اِبائی نداریم، لیکن اطلاقش در نزد ادبای حاذق، غلط است. مثلاً مراد از لفظ انسان و بشر، هر دو حیوان ناطق میباشد، لیکن لفظ انسان به لحاظ جهات معنویّه و کمال نفس، اطلاق شده و در موارد خطیرهٔ بزرگ، استعمال گردیده و لفظ بشر به لحاظ عناصر اربعه و صورت ظاهریّهٔ بشر اطلاق شده است».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۸۹)
? «شمس را در اصطلاح صنعت زرگرها طلا، و قمر را نقره و قلع را مشتری و مس را زهره و سرب را زحل و آهن را مریخ و نوشادر را عقاب و زرنیخ را علم و کبریت را عروس و طلق را کوکب و زاج سفید را شب و زیبق را طیّار و فرّار و برنج را عطارد نامند».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۹۱، تعلیقهٔ مؤلّف)
? «حمل بر صحّت وقتی است که فعل، ذو وجهین باشد؛ یعنی هم قابلیّت صحّت را داشته باشد و هم صلاحیّت فساد را. مثل آنکه کسی به طرف من لبش را حرکتی داد، ممکن است مرا فحشی داده باشد و احتمال هم دارد که سلام و تعارف کرده باشد، در این صورت حمل بر صحّتش این است که بگویم مرا فحش نداده، لیکن اینکه بنا بگذارم سلام کرده و بر من جواب لازم باشد، واجب نیست، و بعبارةٍ اُخری ترتیب آثار صحیحه دادن بر آن لازم نیست و من بالعیان و الوجدان میبینم که افعال اینها یک وجه بیشتر محمل ندارد. یعنی فساد و بطلان. پس چگونه چشم خود را ببندم و بگویم که إن شاء الله سرگین، حلواست!
بعضی از بزرگان گفتهاند: اگر آمری امر کند: کور شو! یعنی نبین، گویم: چشم! و دیده را بر هم میگذارم. و اگر بگوید: کر شو! گویم: چشم! و پنبهای در گوش خود مینهم. و اگر گوید: لال شو! یعنی حرف مزن، سخن نمیگویم و اگر گوید استشمام مکن! در بینی خود کهنهای میگذارم تا نبویم. و اگر گوید: مزه نکن! چیزی نمیخورم تا این که به ذائقهام شیرین یا تلخ آید. لیکن اگر بفرماید: خر شو! یعنی مطالب را درک مکن و نفهم، این دیگر از قوّهٔ من خارج است».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۹۶)
? «... گفتم: شیخنا! اجازه میدهید سؤال دیگری را بپرسم؟ فرمود: بگو. عرض کردم: مشهور است امام اعظم ابوحنیفه نعمان بن ثابت همیشه میفرموده است: من مخالفت کردم امام جعفر صادق – علیهالسّلام – را در همه چیز، لیکن ندانستم که در حال سجدهٔ نماز آیا امام چشم خود را میبندد یا میگشاید؟ که اگر او بگشاید من ببندم و اگر او چشم را بر هم میگذارد من بگشایم تا این که مخالفت کرده باشم او را، لیکن من یک چشم را میبندم و یکی را میگشایم تا آن که به هر حال مخالفت کرده باشم! آیا این مطلب مدرکی دارد یا نه؟
شیخ گفت: این مسأله را من در جایی ندیدهام الّا آنکه در اواخر رسائل شیخ مرتضی انصاری – أعلی الله مقامه الشریف – این مطلب مذکور است و استاد ما مرحوم شریعت اصفهانی – أعلی الله درجته – میفرمود: نمیدانم شیخ انصاری این مطلب را از کجا برداشته و از کی اخذ کرده است؟ حاصلش اینکه مدرکی ندارد. و حقیر نیز مأخذی برای آن نیافتم».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۱۱۳)
? «اگر چشم فتّان نایب الحکومة باز میبود، درِ فتنهها به روی خلق باز نمیشد و اگر دیدهٔ حکّام در خواب نمیبود، آبِ غم و اندوه از چشم ارامل و ایتام جاری نمیشد».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۱۳۱)
? «اگر ما ایرانیها در هر کاری قدمْ استوار داریم و تخم نفاق را در دل نکاریم و با هم موافق شویم، گوی سبقت را از همگنان میرباییم».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۱۵۱)
? «حکما گفتهاند: یزداد العمرَ أربعةُ أشیاءَ: أوّلها تزویج الأبکار و ثانیها الغَسْل بماء البحار و ثالثها أکل التفّاح فی الأسحار و رابعها النّوم بالیسار».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۱۵۵ – ۱۵۶)
? «... و نصیحت شیخ قزوینی در خاطرم بود که میگفت: هر کس به تقدّس شهره شد قلم نهی به دور او بکشید که آدم راست و درست، کاری در مرأی و منظر و مسمع دیگران که سبب تقدّس او شود، نمیکند».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۱۶۳)
? «یک وقت به خاطرم رسید شیخ – یادش به خیر – در یکی از منازل سفر میفرمود: فلانی! اگر انصاف و رحم و مروّت و دیانت و امانت بخواهی در میانهٔ جماعت شیعهٔ طلّاب و حَمَلهٔ علم ادیان بجوی که قابل مقایسه با دیگران نیستند! اگر بویی از مسلمانی و اخلاق نبی – صلّیاللهعلیهوآله – بیاید، باز از این سلسله است».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۱۸۸)
? «بنابراین از آیات و روایات معلوم شد رجحان تحصیل علم و استحباب نفسی و وجوب کفایی بودنش، لیکن در زمان ما، علم و دانش با کسادی بازار علم روبروست. به اعتقاد حقیر اگر اسباب تحصیل در کسی جمع باشد و استعداد ذاتی هم داشته باشد، واجب عینی است و مع الوصف ترکش عمداً باعث عقاب اخروی است. چرا که خدای ناکرده سی سال دیگر بدین منوال بگذرد به قول استاد ما حضرت آیةالله مرحوم آخوند ملّا محمدکاظم خراسانی – أعلی الله تعالی مقامه الشریف – در سر منبر میفرمود: من بعد از این میترسم که خاتم المجتهدین باشم و بعد از من کسی به این درجهٔ شامخه صعود نکند و من آخرین کسی باشم که در منبر درسگو باشم و اگر چند سال به این طریق باشد و طلّاب به این کسالت و بطالت عمر شریف خود را بگذرانند، دین مضمحلّ میشود، آن وقت علی الإسلام السّلام!
پس حفظ دین حتّی المقدور یداً و لساناً لازم است و از زمان صادقین – علیهما السّلام - روات و علما یداً بید مثل سلسله، حقایق دین را به ما رسانیدند تا نوبت به ما رسید و اگر این سلسله قطع شود مساوق و توأم با رفتن دین است. پس استحکام آن لازم و حفظ دین موقوف به تدریس و تدرّس و تعلیم و تعلّم است. و تعلیم و تعلّم با تهیّأ اسباب و استعداد ذاتی، لازم است. پس این مقدّمات به قیاس مساوات نتیجهاش این شد که تحصیل علم با تمکّن در زمان ما واجب عینی است و السّلام، و الله العالم بالأحکام».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۲۲۳ – ۲۲۴)
? «شیخ قزوینی همیشه میفرمود: فسق پنهانی بهتر است از عبادت ریائی و تقدّس فروشی».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۲۲۸)
? «آشفته سخن چو زلف جانان خوشتر / چون کار جهان بی سر و سامان خوشتر // مجموعهٔ عاشقان بود دفتر من / مجموعهٔ عاشقان پریشان خوشتر
تمام شد کتاب هر کسی کار خودش بار خودش به دست این حقیر سراپا تقصیر – عبدالحسین فاضل گرّوسی بن علی الصّابونی کرمانشاهی الأصل بن علی اکبر تاجر – در شب دوشنبه ۱۷ شهر ربیع الثانی ۱۳۴۲ هجری قمری. از خوانندگان التماس دعا دارم».
? (هر کسی کار خودش بار خودش، ص۲۶۴)