? چرا باید رأی گذشتگان ما در رفراندوم به جمهوری اسلامی برای نسل های بعد، بهخصوص نسل امروز که ارزشهایش متفاوت از ارزش های اجدادشان است الزام آور باشد؟ مگر آیتالله خمینی در بهشت زهرا نگفت که هر ملتی سرنوشتش را خودش تعیین می کند؟ چرا جمهوری اسلامی رفراندوم برگزار نمی کند تا میزان طرفداران و مخالفانش مشخص شود؟ جمهوری اسلامی از برگزاری همهپرسی (رفراندوم) می ترسد و از نتیجه آن هراس دارد؟
✍ دکتر محمدرضا عبدالهپور
? در پاسخ به این پرسش مهم باید گفت که رأی پیشینیان منطقاً برای نسلهای بعد الزامآور نیست؛ البته این الزامآور نبودن، وابسته به تحقق اموری است که در ادامه با بیان چند نکته، به آن اشاره می کنم:
1️⃣ فلسفه تشکیل نظامهای سیاسی در دنیا، ایجاد ثبات، امنیت و آرامش در جامعه است و اینکه پس از انقلابها بلافاصله مدل نظام سیاسی مشخص، و به دنبال آن، قانون اساسی تدوین می شود، دقیقاً برای رسیدن به این هدف است. از آنجایی که رفراندوم، به معنای به رأی گذاشتن اصل و ماهیت یک نظام سیاسی، با روح و فلسفه تشکیل نظام های سیاسی (ایجاد ثبات، امنیت و آرامش) در تعارض است، در حقوق اساسی تمامی کشورها، امری مغفول و متروکمانده است. بنابراین نظام های سیاسی ممکن است تغییراتی را در درون خود بپذیرند، اما این تغییرات به اندازه ای نیست که ماهیت و جوهرۀ آنها را تهدید و دگرگون سازد؛
2️⃣ در عین اینکه هیچ نظام سیاسیای، بر اساس توضیحات پیشین، خود را در معرض دگرگونی بنیادین و ماهوی قرار نمی دهد، این ملتها هستند که براساس حقی تکوینی که خداوند به آنها داده است، یعنی «حق تعیین سرنوشت»، حاکمیت خود را بر نظام های سیاسی تحمیل، و آنها را وادار به تسلیم می کنند. بنابراین، این ملتها هستند که نظام های سیاسی دلخواه خود را به وجود میآورند بدون اینکه منتظر اجازه نظام سیاسی مستقر بمانند؛
3️⃣ با توجه به دو مقدمه قبل، روشن می شود که برای مردم در جامعه، دو حقیقت اجتنابناپذیر و ارزش اساسی وجود دارد: 1. حق حاکمیت (تعیین سرنوشت)؛ 2. حق ثبات و امنیت.
اگر میان دو ارزش و امر مطلوب، تزاحم شکل بگیرد؛ راه خارج شدن از تزاحم، از منظر عقلا، تعیین اولویت است؛ یعنی باید مشخص شود که اولویت با کدام ارزش یا مطلوب باشد. بنابراین نقش مردم یا همان افکار عمومی در حل این مسئله مهم می شود. کسانی که معتقدند باید تغییر اساسی و ماهوی در نظام سیاسی موجود صورت بگیرد، و درواقع معتقدند لازم است نظم موجود در جامعه به هم بخورد، به اقناع افکار عمومی نیاز دارند تا افکار عمومی حق برهم زدن نظم موجود را به آنها بدهد. برای ایجاد این اقناع، لازم است که دو امر تحقق یابد: 1. اثبات باطل بودن نظم موجود و پذیرفتنی نبودن آن؛ 2. معرفی نظام سیاسی مطلوب و معقول به عنوان نظم جایگزین و اثبات مطلوبیت آن [1].
درصورتی که این دو امر، تحقق نیابد، طالبان تغییر نظم موجود به نام حق تعیین سرنوشت، ازسوی همان افکار عمومی که نیازمند حمایت او برای تغییر نظام سیاسیاند، به برهمزنندگی نظم، آشوبگری، اغتشاشگری و... متهم خواهند شد و همان افکار عمومی، مطالبۀ برخورد ازسوی نظام حقوقی و قضایی خواهد داشت. بنابراین تا زمانی که عقلانیت، پشتوانۀ نظام سیاسی موجود است و تا زمانی که طالبان تغییر، افکار عمومی را در آنچه پیش از این بیان شد، قانع نکنند، لازم است که همۀ نسل ها به نظم موجود احترام بگذارند؛
4️⃣ افزون بر آنچه بیان شد، این نکته که با تغییر نسل، تغییر نظام سیاسی، امری ضروری باشد، تبعاتی به دنبال دارد، که توجه به آن تبعات، لازم است:
۱. عدم تحقق ثبات در جامعه: اگر مبتنی بر تغییر نسل، به دنبال برگزاری رفراندوم و تغییر نظام سیاسی باشیم، آن نظام سیاسی هیچگاه روی ثبات و آرامش را که شرط اول هر اقدام دیگری در جامعه است، نخواهد دید. افزون بر اینکه ملاک دقیق و روشنی برای تغییر نسل وجود ندارد، بر فرض یافتن ملاک، این ادعا ازسوی هر نسلی نسبت به نسل قبل، قابل تکرار است و تا نظام مستقر به خودش بیاید و به دنبال استقرار امنیت و آرامش برای دستیابی به اهداف تعریفشدهاش باشد، نسل جدید از راه می رسد و با تکرار همین ادعا، به دنیال تغییر نظام سیاسی خواهد بود؛
۲. نهادینهسازی رفتار پوپولیستی (عوامفریبانه) در مسئولین: در چنین شرایطی، رفتار پوپولیستی در مسئولین رشد خواهد کرد؛ چراکه مسئولین در نظام مستقر، به هر طریقی، با اقدامات مقطعی، به دنبال این خواهند بود که افکار عمومی را از خود راضی نگهدارند؛ حتی اگر آن اقدام در درازمدت به نفع افکار عمومی نباشد.
? پس، بنابر آنچه گذشت، روشن شد که:
? هیچنظام سیاسیای اصل و ماهیت خود را به رفراندوم نمیگذارد؛ چون با فلسفه شکلگیری نظامهای سیاسی در تضاد است؛
? در عین اینکه مبتنی بر حق تعیین سرنوشت، هر نسلی میتواند نسبت به سرنوشت خود تصمیم بگیرد، اما لازم است در مواردی که تحقق این حق با حق «ثبات و امنیت» در جامعه تزاحم پیدا می کند، افکار عمومی حق به هم زدن نظم موجود را به آنها بدهد،که این حق، جز با اثبات «بطلان نظم موجود» و «معرفی و اثبات مطلوب بودن نظم جدید» امکانپذیر نیست. تا زمانی که این دو اثبات صورت نگیرد، و افکار عمومی قانع نشود که باید از نظم موجود عبور کند، و تا زمانی که عقلانیت پشتوانه نظام مستقر باشد، بر همگان لازم است به نظم موجود احترام بگذارند؛
? تبعات حاصل از پذیرش مبنای «تغییر نسل برای تغییر نظام سیاسی» قابل توجه است: «عدم تحقق ثبات و امنیت در جامعه»؛ «نهادینه شدن رفتار پوپولیستی در مسئولین».
✅ بنابراین، نمی توان بهراحتی مبتنی بر تغییر نسل، حرف از تغییر نظام سیاسی با برگزاری رفراندوم زد.
.................................................................
[1] امام خمینی، زمانی حرف از حق تعیین سرنوشت زد که دو امر مزبور تحقق پیدا کرده بود و افکار عمومی قانع، و با ایشان همراه شده بود.
#رفراندوم
#جمهوری_اسلامی
#کافه_شبهه
@CafeDoubt