
وقتی پای اختلافات زناشویی فرزندان به میان میآید، خیلی از والدین ناخواسته وارد میدان میشوند. نه از سر فضولی، بلکه از سر دلسوزی. اما بیایید با هم صادق باشیم: دلسوزی بهتنهایی کافی نیست. گاهی همین دلسوزی، اگر بیجا خرج شود، میتواند اوضاع را از آنچه هست بدتر کند.
در ادامه، چهار اشتباه رایج و پُرهزینهای را مرور میکنیم که پدر و مادرها معمولاً در این موقعیتها مرتکب میشوند. اگر شما هم والد هستید، لطفاً کمی مکث کنید، بخوانید و بسنجید که آیا تا به حال ناخواسته درگیر یکی از این اشتباهات شدهاید یا نه؟
یکی از بزرگترین خطاها، پخش کردن اطلاعات شخصی و مشکلات زندگی فرزندتان در جمعهای خانوادگی است. اختلافی که بین دختر یا پسر شما و همسرش پیش آمده، مربوط به خودشان است. اینکه آن را با عمو، خاله، دایه، یا کل فامیل مطرح کنید، نه تنها کمکی نمیکند، بلکه مثل نمک پاشیدن روی زخم است.
اینکه بگویید: «فقط با خالهاش درددل کردم، اون خودش مشکلگشاست»، واقعیت را عوض نمیکند. این افشاگریها، حتی اگر با نیت خوب انجام شود، ممکن است به دلخوریهای عمیق، بیاعتمادی و حتی جدایی دامن بزند. گاهی مشکل حل میشود، ولی نگاهها، قضاوتها و دلخوریهایی که ساختهاید، میماند.
تنها کسی که حق دارد از این مسائل باخبر باشد، یک #مشاور_متخصص، #آگاه و #معتمد است؛ نه خانواده، نه دوست، نه همسایه.
شاید یکی از وسوسهبرانگیزترین واکنشها، تشویق به تصمیم سریع باشد: «برو طلاق بگیر!» یا برعکس: «باید باهاش بسازی، هرطوری شده!» اما کداممان روانشناس یا مشاور حرفهای هستیم که چنین نسخههایی تجویز کنیم؟
نه تشویق به جدایی بدون بررسی دقیق درسته، نه مجبور کردن به ادامه زندگی به هر قیمتی. این نوع فشارها، فرزند شما را از مسیر تصمیمگیری منطقی دور میکند و او را وارد مسیرهایی میکند که بعدها ممکن است از آن پشیمان شود.
اگر واقعاً فرزندتان را دوست دارید، کمکش کنید تا مشاوره تخصصی بگیرد. تصمیم درست، نیاز به تحلیل، گفتگو و زمان دارد.
متأسفانه در بسیاری از خانوادهها، والدین بهمحض شنیدن گلایههای فرزندشان، شروع میکنند به سرزنش همسر او. «از اولم به دلم نبود!»، «دیدی گفتم به درد نمیخوره!» یا مقایسههایی مثل: «ببین داماد خواهرت چقدر بهتره!»
این جملات، مثل میخهایی هستند که آرامآرام به تابوت رابطه همسران کوبیده میشود. وقتی فرزند شما ببیند که شما دائماً از شریک زندگیاش بدگویی میکنید، کمکم احترام و اعتماد در آن زندگی از بین میرود.
اینکه بچهتان هر بار که مشکلی پیش میآید، بیاید پیش شما و بگوید: «مامان، بابا، شما حلش کنید»، نشانه خوبی نیست. اگر همیشه شما وارد میدان شوید، او هیچوقت یاد نمیگیرد چطور خودش زندگیاش را اداره کند.
قرار نیست همیشه نقش ناجی را بازی کنیم. گاهی لازم است یک قدم عقبتر بایستیم و فقط راه را نشان بدهیم. بگذاریم خودشان تصمیم بگیرند، تجربه کنند، حتی اشتباه کنند. این بخشی از فرآیند بالغ شدن است.