درباره دختری به نام غزل که همراه خواهر کوچک تر خود زندگی سخت و حقیرانه ای را میگذراند… او با تمام مشقت و سختی میکوشد تا مورد حمله آسیب های جامعه خود نشود… ناخودآگاه اسیر خاندانی میشود که زندگی حقیرانه خود و خواهرش را زیر و رو میکند و قدم در سرنوشتی پیچیده میگذارد… و درگیر مثلث عشقی میشود. او قادر به انتخاب نیست زیرا باید از بین دو رز خوشبو یکی را انتخاب کند و در این بین اتفاقات ناگواری برایش می افتد…!
دانلود رمان سکوت
تلگرام نودهشتیا:
کانال تلگرام نودهشتیا
قسمتی از دانلود رمان سکوت قدم می گذاشتم. قدم می گذاشتم بر جاده ای سست که باعث نشانگر سست بودن اطرافیانش بود. دانلود رمان سکوت نودهشتیا که بیانگر تهی بودن همه چیزش است. هوای پر از حسرت اطرافم را بلعیدم.
باز هم بغضم در گلویم جاگیر شده بود. با پشت دست سردم چشمهای خیس از اشکم را که بغض شکسته و هراسانم بانی اش بود را زدودم. به دستهای خشکم خیره شدم. می لرزیدن، تلخی روزگار، سختی زندگی. همه مسببش بودند. دانلود رمان سکوت به در آهنی آشنایم رسیدم. همین در کافی بود تا همه بفهمند که ما بدبخت ترین انسان های زمینیم. کلید را از اعماق جیب سردم یافتم و روی قفل گذاشتم. با چرخش کوتاهی در باز شد. دستگیره سرد در را که فشردم لرزش نامحسوسی تمام تن بی رمقم را در بر گرفت. با لب های خشکیده ام که تنها نجات بخششان ذره ای آب بود زیر لب زمزمه کردم: -خدای غزل! شکرت! کیف دستی کوچک و رنگ رو رفته ام رو آویزان چوب لباسی پوسیده و میخ شده به دیوار اتاق کردم… با تلخی از اتاق کوچک چهار متریمان خارج شدم… از فرط خستگی روی زمین گوشه…