نام رمان: رمان عروس عمارت نویسنده : فاطمه اشکو ژانر : عاشقانه تعداد : ۱۹۴
خلاصه رمان عروس عمارت از نودهشتیا:
داستان دختری ساده و درسخون مثل مونا تو تب عشق پسری به نام ساسان میسوزه که عموی اون پسر، مردی به نام روزبه ست که عاشقانه مونا رو میخواد و از دور کنترلش می کنه و نمیدونه که برادرزاده ش درگیر عشق موناشه و پدر مونا با منشی روزبه تصادف میکنه و اون دختر میمیره، حالا روزبه در ازای آزادی پدر مونا، ازدواج با اون رو میخواد، ازدواجی که مونارو عروس عمارتش می کنه و …
دانلود رمان عروس عمارت نودهشتیا
بخشی از رمان عروس عمارت نودهشتیا:
صدای قلبم را میشنوم. انگار که او که کنارم خوابیده و آهسته می بوسدم. صدای قلبش را می شنوم. انگار که من در اغوشش خوابیده ام و آهسته نفس می کشم. بوی عطرش را می شنوم. انگار که فقط من و او از اصل این عطر را خریده ایم و موقع هم آغوشی مان روی تخت مصرف می کنیم بوی عطرم را می شنود. این را از صدای دم و بازدم عمیقی که کنار گوشم می کشد، می فهمم. -لعنتی باز این عطرو زدی؟ -عطرم اسم داره. اسمشو بگو… بلدی یا نه؟ هوم؟! کاش نمی گفتم چون جلو آمد و وحشیانه لب هایم را به لب کشید. -خودت بگو! عقب کشیدم و معترض توپیدم: -اِ… نکن دیگه! من یادم نمیاد… خندید و اینبار لب پایینی ام را آهسته بوسید. -من کاری میکنم یادت بیاد… دست بالا بردم: -من تسلیم! چشم هایش خمار شد: -توی لعنتی چرا نمی خوای دست از سر قلبم برداری؟! خندیدم. طوری که دلبرانه هایش دلش را از خط پایان بیرون ببرم. -چون تو آقایِ منی! بینی به بینی اش کشید و گفت: -تو عروس منی! عروس عمارت من! لبخند زدم