به نامش به یاریش و برایش
مهارت موثر نه گفتن در پنج گام
1. چرا نه گفتن حق مسلم ماست؟
2. موانع اصلی موثر نه گفتن چیست؟
3. چطور بدون عذاب وجدان نه بگوییم؟
4. چگونه نه بگوییم بدون استفاده از واژه نه؟
5. پنج تکنیک حرفه ای اما آسان برای کسب مهارت موثر نه گفتن.
موثر نه گفتن یک مهارت است لذا در ابتدای امر این پیشوند دلنشین حامل یک خبر خوب برای ماست؛ هرآنچه را که بتوان با پیشوند مهارت صدا زد خبر از اکتسابی بودن آن دارد بنابراین ترس از نتواتنستن و نشدن را تا میزان قابل توجهی برای ما کاهش میدهد و یادآوری میکند اراده برای تغییر کافی است البته در این مسیر که رشد توسعه فردی و کسب مهارت موثر نه گفتن نامیده میشود یک منبع آموزشی متخصص و کاربردی برای ما راهگشاست و به سرعت ما در تغییر رفتارهایمان کمک شایانی خواهد کرد.
در مقاله پیش رو کاملا حرفه ای به بررسی دو گام اول در کسب مهارت موثر نه گفتن خواهیم پرداخت البته خلاصه اما کاربردی آن هم به احترام وقت، حوصله و حال خوب شما.
یادآوری:
- موثر نه گفتن یک مهارت است یعنی هم اکتسابی و قابل بدست آوردن است هم اینکه کاملا تکنیکال و تخصصی است چه اینکه با استفاده ی بدون آموزش از این مهارت به اطرافیان اجازه استفاده برچسب های نادرستی از قبیل خودخواه بودن از دماغ فیل افتادن و حتی خودرای بودن و... در حق خودمان را میدهیم.
- موثر نه گفتن یک قدرت است. چرا که هر کسی توانایی استفاده از این مهارت را ندارد. لازم است ما ریشه های وجودی و درونی قوی به نام عزت نفس بالا داشته باشیم تا بتوانیم با قدرت از تکنیک های موثر نه گفتن استفاده کنیم و با نتایج شگفت انگیز آن احوالات درونی خود را در سیکل مثبت افزایش عزت نفس و سپس اعتماد به نفس بینداریم و شاهد تغییرات معجزه آسایی در زندگی خود باشیم.
- نهایتا موثر نه گفتن یک هنر است و بیصبرانه منتظر روزی هستم که بتوانیم خیلی حرفه ای و تخصصی هنر و خلاقیت را چاشنی استفاده از این مهارت بکنیم چرا که هر جا پای هنر به میان آید تاثیرگذاری چند برابری را برایمان به ارمغان می آورد و مهم تر اینکه تلفیق این مهارت با هنر شما، بجز حال خودتان احوالات اطرافیان شما را نیز به شدت بهبود میبخشد.
1. چرا نه گفتن حق مسلم ماست؟
شاید بهتر باشد اینگونه شروع کنیم که چرا ما در زندگی شخصی، کاری، دوستانه و.... خود نیاز به استفاده از مهارت نه گفتن را داریم؟
طبق وعده قبلی خودم به شما خیلی موجز اما کاربردی و راهگشا در قالب شش مورد به برسی علل نیاز به این مهارت میپردازیم.
1. موثر نه گفتن سطح استرس ما را کاهش میدهد:
زمانی که ما به دلیل عدم استفاده از این مهارت خود را درگیر بله گفتن ها ی دردسر ساز میکنیم و مجبور به همراهی یا انجام کاری علی رغم میل و شرایطمان میشویم بخش سخت و دردناک ماجرا نوشخوارهای فکری و خودسرزنش گری های بعد از آن است؛ دائما در این فکر هستیم که چرا قبول کردیم؟ چرا حرف دلمان را مطرح نکردیم؟ چرا علی رغم شرایط نامناسب جسمی یا روحی خود مسئولیت اضافی را قبول کردیم؟ و هزاران چرایی دیگر فقط بخاطر یک بله دردسر ساز.
پس وقتی ما نه گفتن را به صورت یک مهارت کاربردی در زندگی خود بیاموزیم و به کار بگیریم خیلی کمتر وادار به گفتن بله های دردسر سازی خواهیم شد که باعث افزایش استرس و فشار درونی ما میشوند.
2. موثر نه گفتن یکجور کسب تجربه رهایی و آزادی درونی ماست:
زمانی که ما به هر قیمتی خود را وادار به گفتن بله و همراهی با دیگران میکنیم ناخواسته با گذشت زمان در حال تجربه یک احساسی از ندیده شدن و تحقیر خود هستیم که در پی آن چنین گمان میرود هر همراهی و کمکی از جانب ما وظیفه می باشد که آنهم پس از مدتی نادیده گرفته میشود. پس کافی است با کسب مهارت موثر نه گفتن حس مهم بودن، توانستن و همیشه برای دیگران در دسترس نبودن را به خودمان هدیه بدهیم تا در مواقع نیاز در ایده آل ترین شکل برای خدمت به خودمان یا دیگران آماده باشیم.
3. موثر نه گفتن باعث حفظ احترام میشود:
بله های دردسر ساز نهایتا سطحی از بی احترامی به خود و دیگران را به همراه دارد.
مثلا بخاطر عدم استفاده از این مهارت ما قبول میکنیم تا اخر هفته بجای همکار خود شیفت شب را تحویل بگیریم یا نگهداری از بچه همسایه را علی رغم حال بد جسمی خود قبول میکنیم. بازی از همینجا شروع میشود که دائما در حال سرزنش و بی حترامی به خودمان میشویم، که چرا قبول کردیم؟ چرا نه نگفتیم؟ چرا رودروایسی کردیم؟ و... از سوی دیگر به طرف مقابل هم همواره خورده میگیریم که چرا به ما گفت؟ چرا خودش انجام نداد؟ چرا از فرد دیگری کمک نگرفت؟ و...
برخلاف تصور ما که اگر نه بگوییم بی احترامی تلقی می شود یا موجب تضعیف روابط ما با دیگران خواهد شد؛ اگر نه گفتن را با قدرت و تکنیکال به صورت یک هنر، آمیخته با ارتباطات خود بکنیم موجبات تقویت و بهبود روابطمان با دیگران فراهم خواهد شد و اینکه احترام و جایگاه ما نیز برای خودمان و دیگران به نحو احسن تثبیت می شود.
4. استفاده از مهارت نه گفتن برای ما زمان میخرد:
وقتی بلد باشیم خود را وارد بازی بله گفتن های پر دردسر نکنیم و با یک نه گفتن موثر همه چیز را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنیم قطعا با استفاده درست و بجا از این مهارت برای انجام وظایف اصلی خود، علایق و امور مهم تر زندگی زمان بیشتری خواهیم داشت و نهایتا انجام امور اولویت دار در زمان کافی بدون بار مسئولیت اضافی برای ما حال خوب را به ارمغان خواهد آورد.
5. موثر نه گفتن باعث حفظ ارزش ها و اولویت های ما خواهد شد:
ما ناچار به استفاده از این مهارت هستیم چرا که اگر همیشه با سکوت، همراهی و ترس از اعلام نظر شخصیمان در روابط خود با دیگران ایفای نقش کنیم از یک جایی بعد احساس پوچی و مهم نبودن تا اعماق وجودمان نفوذ خواهد کرد و این خود شروع یک سیکل معیوبی است که نهایتا منجر به تجربه افسردگی و همه عواقب آن خواهد شد.
کافی است ما بر ارزش ها و اولویت های شخصی خود کاملا مسلط باشیم چرا که این آگاهی در مواقع تصمیم گیری ابزار مهی است تا راحت تر تصمیم به گفتن یک نه قدرتمند یا بله بدون پشیمانی بگیریم.
دوست دارم با یادآوری این نکته به شما کمک بزرگی در مسیر موثر نه گفتن کرده باشم:
دوست عزیزم فراموش نکن که در طول زندگی اولویت های هر فرد بسته به شرایط مختلف کاملا متغیر می باشد مثلا برای هفته پیش رو اولویت من نوشتن مقاله یا برگزاری فلان مهمانی است اما ممکن است هفته بعد اولویت دیگری مثل خرید یا همراهی با یک دوست و ... داشته باشم. اما اصولا ارزش های هر فرد در اکثر مواقع در طول مسیر زندگی ثابت و پابرجاست؛ به طور مثال ارزش من در تمام لحظات سخت تمصیم گیری، خدمت به مادر بیمارم می باشد یا انجام قولی که از قبل به فرزندم داده ام از ارزش های مهم من است که با پیشنهاد جدید دوستانم برای برنامه آخر هفته نظرم تغییر نخواهد کرد.
نهایتا روشن بودن ارزش ها و اولویت های شخصی برای ما نه تنها در تصمیم گیری ها بسیار موثر می باشد؛ بلکه از بهترین فوایدش این است که اطرافیان نیز بعد از مدتی متوجه خط فکری ما خواهند شد و این کمک خواهد کرد تا در روابط خود، با ما طبق ارزش ها و اولویت های ما رفتار کنند و یا پیشنهادات خود را طبق همان مرزبندی ارائه بدهند، همین امر خود موجب غربال شدن آدم های اطراف ما خواهد شد؛ آنان که در مسیر ارزش ها علایق و اولویت های ما نیستند به مرور کم رنگ تر خواهند شد و به سمت افراد شبیه به خودشان جذب میشوند و این به نفع هر دو طرف خواهد بود.
6. نهایتا موثر نه گفتن موجب افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس خواهد شد:
چرا که ما با موثر نه گفتن حال خوب درونی بعد از آن را در تمام وجودمان تزریق خواهیم کرد جوری که حس موثر بودن، توانایی تصمیم درست گرفتن، زیر بار خجالت، شرمندگی و سنت های غلط نرفتن را در عین داشتن یک رابطه خوب به خودمان و دیگری هدیه خواهیم داد؛ در نگاهی عمیق تر در حال تقویت عزت نفس و سپس اعتماد به نفس خود می باشیم.
در موارد بالا خیلی تخصصی و راهگشا به بررسی علل نیازمان به یادگیری مهارت موثر نه گفتن پرداختیم؛ من کنار شما هستم تا با حوصله و دقت لازم شجاعانه گام بعدی را برداریم چرا که وقتی موانع یک مسیر برای ما روشن و قابل بررسی باشد امکان نادیده گرفته شدنشان و ضربه خوردن از این عوامل به حداقل خواهد رسید و این یعنی کسب یک مهارت ضروری در مسیر رشد و توسعه فردی خودمانم با اشتباهات حداقلی و نتایج مثبت حداکثری.
2. موانع اصلی موثر نه گفتن چیست؟
با اطمینان خاطر این قوت قلب را به شما خواهم داد که با مطالعه ادامه این مقاله ذهن شما از آشفتگی به سمت مسیری روشن پیش خواهد رفت تا خیلی قدرتمند و صادقانه با استفاده از چهار موردی که بیان خواهد شد علت یا علل عدم استفاده از این مهارت را در خودتان ریشه یابی کنید و به کمک آموزش های مقالات بعدی به رفع این موانع و کسب مهارت نه گفتن بپردازید.
خیلی از ما بارها دچار این حس عجیب دوست نداشتنی شده ایم که میخواهم نه بگویم ولی نمیتوانم! بلد هستم ولی در مواقع نیاز نمیتوانم از داشته هایم استفاده کنم و خودم را در دام بله گفتن های دردسر سازی می اندازم که بعدا باعث پشیمانی و نوشخوار فکری من خواهد شد اما چه سود؟!!
چهار مانع اصلی این مسیر را که دارای یک ریشه مشترک می باشند باهم بررسی میکنیم تا کمک بزرگی به بهبود حال درونی خودمان کرده باشیم.
1. ترس از واکنش طرف مقابل:
در واقع خیلی مواقع ما نه نمی گوییم چرا که نگران طرد شدن و تنها ماندن هستیم؛ یا اینکه صادقانه بگوییم دلهره مورد قضاوت قرار گرفتن توسط دیگران ما را وادار به گفتن بله های دردسرساز میکند؛ حتی با دلایلی انسان دوستانه ما خود را اسیر دام موافقت های همیشگی خواهیم کرد مثلا اینکه دوست ندارم طرف مقابل من ناراحت شود مبادا آزرده خاطر شود و توجیهاتی از این دست. در واقع میتوانیم یکی از مهم ترین دلایل برای استفاده نکردن از مهارت نه گفتن را در یک جمله خلاصه کنیم؛ اهمیت بیش از اندازه به نگاه دیگران نسبت به حال خودمان.
2. اجتناب از خودخواه بنظر رسیدن:
بارها شنیده ایم که اطرافیان ما در حق دیگران از عباراتی چون خودخواه و خود رای بودن، رک بودن، از دماغ فیل افتاده و... استفاده کرده اند آن هم فقط بخاطر یک نه شنیدن از جانب آن فرد و همین ترسی شده است برای ما که مبادا با نه گفتن خود، در نگاه دیگران این چنین بنظر برسیم و بدتر آنکه پشت سر ما چنین حرف هایی زده شود پس به قیمت زیر پا گذاشتن ارزش ها و اولویت های شخصی خود اعلام موافقت و همراهی میکنیم؛ همیشه بله گفتیم، قبول کردیم، همراه بودیم تا مبادا به ما برچسبی بزنند غافل از اینکه هر بار بخشی از وجودمان را در مسیر نادرست خرج کردیم و این شروعی است برای نادیده گرفتن شدن خود واقعیمان و نهایتا روزی به مرز خستگی مفرط رسیدن؛ و شاید بارها من و شما ته دلمان آرزوی سر به بیان گذاشتن را کرده ایم آن هم بخاطر به فراموشی سپرده شدن و نادیده گرفته شدنمان اول توسط خودمان و بعد دیگران.
3. ترسیده ایم نه بگویم چون به در راس توجه و نگاه دیگران بودن علاقه داریم:
شاید لازم باشد کمی آهسته تر اینجای مقاله را باهم زمزمه کنیم! شاید من و شمایی که به هر قیمتی علاقه به بودن در مرکز نگاه و توجه دیگران را ترجیح می دهیم خیلی با مفهوم زیر پا گذاشتن خودمان به بهای جلب توجه دیگران غریبه نباشیم.
رستوران یا فیلم مورد علاقه خودمان را پیشنهاد ندادیم تا برچسب رفیق پایه و همیشه همراه بودن باز هم نصیب ما بشود. علی رغم شرایط نامساعد خودمان اما به درخواست فلانی برای پول امانت دادن یا دو ساعت از فرزندش مراقبت کردن و ... جواب رد ندادیم مبادا از گزینه اول دیگران بودن تنزل مقام پیدا کنیم. اینگونه شد که ما هیچ وقت نه نگفتیم ولی نهایتا همیشه این ما بودیم که نادیده گرفته شدیم، مورد بی احترامی و کم لطفی دیگران واقع شدیم و به چشم خود دیدیم فردی را که نه گفت اما عزیز و مورد احترام شمرده شد و بیش از ما لطف و همراهی دیگران شامل حال او شد؛ چرا؟ چون او خوب تر از ما میدانست که میتواند با گفتن یک نه موثر اول خودش به خودش احترام بگذارد و بعد دیگران را وادار به اینگونه رفتار کردن با خودش کند.
4. از نه گفتن فرار کردیم آن هم با برچسب های به ظاهر زیبای مسئولیت پذیری یا دلسوزی:
حتما درون خودمان یا در رفتار دیگران دیده ایم زمانی را که احساس میکنیم بار همه مسئولیت ها در خانواده، یک سفر دوستانه یا مدرسه فرزندمان و... با ما است. همیشه خودمان را داوطلب انجام امور میکینم بی آنکه به دیگران فرصت همراهی بدهیم، احساس میکینم اگر ما فلان کار را انجام ندهیم روی زمین می ماند یا نباید دیگران زیر بار چنین مسئولیتی بروند؛ یا همه خسته هستند پس مجددا ما با پذیرش مسئولیت دیگران و انجام امور، بیشتر خسته میشویم تا مبادا دیگران اذیت شوند.
کمی صادق و بی تارف که باشیم میتوان گفت در خیلی از مواقع برخی از فرهنگ و سنت های غلط رایج بین ما یا آموزه های افراطی دینی باعث ایجاد چنین حسی در وجود ما میشود چرا که یک عمر به ما آموخته اند اول دیگران بعدا خودت، و ای کاش تبصره ای کنار این گزاره یادمان میدادند که تا خودت خوب نباشی نمی توانی حال دیگری را خوب کنی و تا خودت را دوست نداشته باشی نمیتوانی عشق را تقدیم دیگری کنی. یاد گرفته ایم اگر برای دل خودمان پول یا زمان خرج کنیم مادر یا پدر خوبی نیستیم احساس عذاب وجدان بخاطر یک تفریح تنهایی دست از سر ما برنمیدارد غافل از اینکه انرژی دریافتی از آن دورهمی دوستانه تا روزها از طرق مختلف به خانه و اهالی خانه انتقال پیدا میکند.
از شما دوست عزیزم بابت همراهی و مطالعه تا اینجای مقاله قلبا تشکر میکنم و به عنوان آخرین نکته و درخواست از شما میخواهم یکبار دیگر تیتر چهار مورد بالا را نگاهی بیندازید تا در ادامه راحت تر حرف یکدیگر را درک کنیم.
1- ترس از واکنش دیگران.
2- اجتناب از خودخواه بنظر رسیدن.
3- علاقه به در راس توجه و نگاه دیگران بودن.
4- حس وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری بیش از اندازه.
با کمی دقت و توجه به موارد یاد شده یک ریشه مشترک برای همه گزینه ها میتوان در نظر گرفت و آن چیزی نیست جز احساس گناه از نه گفتن آن هم بخاطر یکجور حس حقارت و ضعف درونی ما و اینکه نهایتا حال ما با خود واقعیمان مساعد نیست که منجر به این حجم از اهمیت ما به خوب بودن حال دیگران بدون توجه به احوالات خودمان است.
کمی علمی تر اگر صحبت کنیم همه چیز برمیگردد به همان الماس درونی وجود ما یعنی عزت نفس؛ چه اینکه اگر عزت نفس ما در سطح قابل قبولی باشد هرگز به هیچ دلیلی دیگران را بدون در نظر گرفتن حال و شرایط خودمان در اولویت قرار نخواهیم داد افرادی که دچار این تله میشوند بدون شک از ضعف عزت نفس برخوردار هستند.
در مقاله بعدی همین قدر کاربردی و راهگشا به بررسی سه گام آخر در کسب مهارت موثر نه گفتن میپردازیم تا بدون هرینه و تکیه به کمک دیگران، خودمان احوالاتمان را پایدار و عمیق بهتر کنیم ضمن اینکه با رشد و توسعه مهارت های فردی خودمان به صورت غیرمستقیم در مسیر تربیت بهتر فرزندانمان نیز تاثیر بهتری خواهیم گذاشت آن هم با الگوی عملی بودن برای دلبندانمان.
عطیه فلاح زاده-پژوهشگر و مدرس مهارت های توسعه فردی
خرداد1403