صبح تا به شب
در چهره ی تمام رهگذران خیره می شوم
شاید یکی از آنان تو باشی
ولی نمی آیی
گردن شکسته
کمر خم
چشم خسته
نا امید
برمی خیزم و می روم
پس کی می آیی
مو طلایی من
چشم حنایی من
.........................
..........................
............................
......................