آمدی جانم به قربانت بیا خوش آمدی
می سپارم سر به پیمانت بیا خوش آمدی
گر بگویی دوستم داری فقط یک دفعه هم
می دهم گردن به فرمانت بیا خوش آمدی
من که دل دادم به تو هرکار می خواهی بکن
دست من باشد به دامانت بیا خوش آمدی
خوب می دانی که من باعشق تو شاعر شدم
شعر ها یم نذرچشمانت بیا خوش آمدی
انتظارت می کشیدم سال ها ای نازنین
می رسانم من به سامانت بیا خوش آمدی
تو گل زیبایی ومن شاعر اهل دلم
می شوم مبهوت و حیرانت بیا خوش آمدی
گر چه من در این غزل بسیار من من کرده ام
این منم هایم به قربانت بیا خوش آمدی
در خیالت آمده الیاس خوشحالی چه قدر
قلب من آماج پیکانت بیا خوش آمدی