ویرگول
ورودثبت نام
الیاس امیرحسنی
الیاس امیرحسنی
الیاس امیرحسنی
الیاس امیرحسنی
خواندن ۲ دقیقه·۶ روز پیش

رازقان وخاطراتش۲۲:الیاس امیرحسنی

.
اا═.🍃 .════════╔
     رازقان و خاطراتش۲۲
اا════════.🍃.═╚

یکی از انسان های محترم و بزرگوار که درزمان حیاتش بنده از مهربانی ها و محبت هایش نصیب برده ام ودوست دارم خاطره اش را بنویسم
مرحوم گنجعلی باقی است .
گنجعلی باقی را از زمان جوانی اش به یاد می آورم،
زمانی که باچند تن از رفقایش مانند مرحوم حمزه ی مسکین،مرحوم محمد تورانلو ودیگران هرکدام موتوری پرشی خریده بودند ودر خرمنگاه بالای ده
(یوخاری باش)
از تپه های کوچک  خرمنگاه پرش می زدند (می پریدند)وغوغایی به پا کرده بودند .
بعدها عمده ی کارش خیاطی بود و درخیاطی به استادی رسید و زمانی که در رازقان کارگاه خیاطی نسبتا بزرگی زدند کارِبرش پارچه ها با ایشان بود .
زمان جنگ مدتی در پایگاه بسیج رازقان به عنوان راننده مشغول به کارشد و من هم که از اعضای فعال بودم چند بار با مرحوم گنجعلی باقی به دهات اطراف رفتیم .در دوره ای که صدام تمام شهرها را بمباران می کرد ،دستور رسیده بود که به روستاییان آموزش تیراندازی با تیر بار داده شود .تا اگر هواپیما ها در دسترس بودند بتوانند آن هارا منهدم کنند.
در یکی از روزها مرحوم گنجعلی باقی به عنوان راننده ،آقای صدوقی به عنوان مربی و آموزش دهنده و بنده هم به عنوان دستیار و کمک تیر بارچی راهی بلوبندو وسمق و بندامیر و ویدر شدیم.
کارمان به این صورت بود که با بلند گو اعلام می کردیم که مردم در میدان ده جمع شوند ،وقتی جمع می شدند ، آقای صدوقی ومن به پشت تویوتا می رفتیم و آقای صدوقی به صورت تئوری آموزش می داد وسپس به صورت عملی تیر اندازی می کرد و من هم نوار وخشاب تیرها را هدایت می کردم .
در بلوبند هرچه اعلام کردیم کسی نیامد ،رفتیم وسمق در آن جا تعدادی جمع شدند وآموزش دادیم ازآن جا به بند امیر رفتیم و افراد زیادی آمدند ،پس از آموزش به منزل یکی از بندامیریان رفتیم وناهار خوردیم و بعد از صرف چای به ویدرآمدیم،درمیدان ویدر هم افرادی جمع شدند و آموزش دادیم سپس به رازقان برگشتیم والبته در تمام این اوقات می گفتیم و می خندیدیم و خوش بودیم .
پس از این بود که مرحوم باقی برای معاش خانواده به ژاپن مهاجرت کرد وبعد از چند سال که برگشت در رازقان منزلی ساخت ودر رازقان ماندگار شد .
مرحوم باقی باهمه ی تلاش ها و زحمت هایی که کشید نتوانست از پس غداری های روزگار برآید ،روزگاری که زنده بود یکی از پسرانش درجوانی از دنیا رفت .
پس از درگذشتش هم یکی دیگر از پسرانش.
خود مرحوم هم به  گمانم به هفتاد سالگی نرسیده بود که ازدنیا رفت .
روحشان شاد.
اگر اقوام و دوستان مرحوم خاطراتشان را بفرستند می توان کاملترش کرد.
❤️🌺☘🌿🍀🌸

آموزش
۱
۰
الیاس امیرحسنی
الیاس امیرحسنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید