.
اا═.🍃 .════════╔
رازقان و خاطراتش۲۶
اا════════.🍃.═╚
زمانی رازقان سه ،چهار کوچه بیشتر نداشت.سکی باشی کوچاسی،آدینالی کوچاسی(کوچه ی آدینه ای ها)،حامام کوچاسی؛
کوچه ی حمام(حامام کوچاسی) معروف ترین کوچه ی رازقان بود که می توان نامش را کوچه ی خاطره ها گذاشت ،کوچه ای که حمام خزینه با معماری جالبش ،آسیاب آرد(دگیرمان)،مسجد،آهنگری و مغازه داشت .درتابستان غوغای گندم بود وآرد،درماه مبارک رمضان غوغای مسجد بود و نماز ودر ماه محرم صدای نوحه بود وسینه زنی وحسین حسین .
دراول انقلاب هم که همه ی تحرکات وفعالیت های انقلابیون دراین کوچه بود وبعد هم که تمام مراسم شهدا در مسجد این کوچه برگزار می گردید.
می خواهم کوچه ی خاطره را دوباره باهم بگردیم ،اولین خانه ،خانه ی مرحوم قربان جلیلی معروف به قربان نهنگ بود پدر شهید مرتضی وصاحب چند فرزند از دوزن ،خوشقدم باجی و شمسی باجی،بعد می رسیدیم به خانه ی حاج یونس و حاجیه خانم شوکت ،که مغازه هم داشتند،"ماهرزمستان که به شب نشینی به خانه اشان می رفتیم،آن قدر خوش می گذشت و حاج یونس خاطره های زیبا و خنده دار می گفت که همیشه دلمان می خواست زمستان زود فرابرسد ودوباره شب نشینِ خانه شان باشیم ،شوکت خانم هم بسیار مقید به آداب دینی و فرائض بود ."
بعدمی رسیم به خانه ی استاد محمد آهنگر که اصلیت الویری داشت ،هم آهنگری می کرد وهم آسیاب(دگیرمان )را می گرداند(آسیاب اوایل با آب کار می کرد زمانی که برق آمدآسیاب هم برقی شد.) استاد محمد آهنگر صاحب چند دختر ودوپسر بود ؛که پسرش تقی روزگاری شهردار رازقان شد .
روبه روی خانه ی آقای میرزایی خانه مرحوم اصغر عمو بود که همیشه درحال ذکرگفتن بود وهنوز صدای یا الله یا اللهش در کوچه طنین انداز است و خانمش که مرحوم لیلا باجی بود .
بعد خانه ی آقای اسماعیل جوکار و همسرش حاج بتول بود که خود انقلابی بودند و فرزندانی انقلابی هم تربیت کردند.
روبه روی خانه ی آن ها خانه ی مرحوم آقا بابا و مرحوم سلمه خاتون بود،که معروف ترین و فعال ترین پسرشان مرحوم حاجی بشیر بود که از انقلابیون و بانی مسجد جامع رازقان بود.
سپس منزل مرحوم قربانعلی امیرحسنی ،مردی ساکت وآرام که همسرش مرحوم نزاکت بود و پسرشان آقای شعبان امیرحسینی از انقلابیون و آموزگار قرآن در ابتدای انقلاب بود .
بعد منزل مرحوم حاجی جعفربود که زمانی کدخدای رازقان بود و حیاط خانه شان محل نگهداری گله ی قرقِ گاه کمره وگاه ازناو بود .مردم برای جو دادن به گوسفند های پرواری شان در تابستان ها به آن جا مراجعه می کردند.
بعد می رسیم به خانه ی مرحوم ابراهیم امیرحسنی که همسرشان خانم ام البنین بودند ،هردوبسیار مهربان ،مهمان دوست و مومن و پرهیزکار پس از آن ها خانه ی حاج حسین و حاجیه شمسی خانم بود ،که فرزندانی هنرمند تربیت نمودند "مادرم هرگاه نان محلی (کوکا)می پخت ،می گفت چند تا برایشان ببرم و حاج شمسی خانم هم از صندوقچه ی زیبای قدیمی برایم آجیل می آورد و درآن خانه ی زیبا از من پذیرایی می کرد"
بعد خانه ای بود که دوخانواده درآن زندگی می کردند "خانواده ی مشهدی شوزب و خانواده ی مشهدی محرم ،که این ها باهم برادر بودند ،
و خانم هایشان مرحوم حبیبه معروف به حبی زن عموو زینب زن عمو بودند."هرگاه به خانه ی حبی زن عمو می رفتیم از یک اندرونی می گذشتیم ووارد اندرونی دیگر می شدیم و حبی زن عمو آن قدر بامحبت و مهربانی و تعارف بسیار از ما پذیرایی می کرد که حد نداشت ."
روبه روی خانه ی آن ها دوخانواده زندگی می کردند ،یکی خانواده ی مرحوم مشهدی رضای تعزیه خوان وکربلایی زبیده ،که سردار شهید علی تورانلو فرزند اینان بود ،توت داخل حیاط مسجد را مشهدی رضا کاشته بود وبه ما توصیه می کردکه آبیاری اش کنیم تا خشک نشود .
وخانواده ی دیگر مرحوم اسد خاکپور وهمسرشان خانم نرگس خاتون،که مرحوم اسد همیشه صبح زود به سرکار می رفت و دائم در تلاش و کوشش بود درکنار خانه ی اسدخاکپور دگیرمان یا آسیاب بود که الان دیگر وجود ندارد ،کنار آسیا هم مسجد پر شور و غوغای رازقان بود که در ماه رمضان ومحرم شور وحال دیگری داشت .
هیچگاه جمعیت انبوه مسجد در ماه رمضان و نوحه خوانی ها در ماه محرم فراموشم نمی شود ،آن گاه که مرحوم ولی الله بهرامی می خواند :"آتلاندی قوشون مسلم بی یاورین اوسته"
و صدای بلند یاحسین که درمسجد می پیچید وحتی در باغها ورودخانه ها و کوه های رازقان انعکاس پیدا می کرد
روبه روی مسجد دوخانواده زندگی می کردند ،خانواده ی مرحوم هدایت که بعدها پسرش غلامحسین ساکن شد و متولی مسجد هم بود و دیگری خانواده های پرشور و حال ،مرحوم محمد علی بهرامی پدر مرحوم خسرو،و همسرش ملوک باجی ونیز خانواده ی مشهدی قربان و بیگم نسا خانم ،البته زمانی در حیاط این ها پنج خانواده در نهایت مهربانی باهم زندگی می کردند و چه انسان های پاک و خداشناسی بودند،مثلا مرحوم اسلام بهرامی هم درهمین حیاط زندگی می کردیا ابراهیم بهرامی و خواهرش کلثوم ونیزمرحوم سکینه بی بی خواهر مرحوم امرالله وعلی جلال .
صبح زود برای نماز آماده می شدند ،مرحوم محمدعلی با دعای این که :"خدایا به ما بنده ها رحم کن "ومرحوم قربان بهرامی باذکر یاحسین برای وضو به سوی حوضچه ی کوچک که نزدیک در ورودی بود حرکت می کردند.
بعد می شد خانه ی مرحوم کربلایی رمضان بهرامی
و همسرشان مرحوم صغرا خاتون که چند دختر و پسر داشتند که گنجعلی اشان در جوانی از دنیا رفت.
روبه روی خانه ی کربلایی رمضان حمام خزینه ی رازقان بود که با معماری بسیار زیبایی ،ساخته شده بود . قبل از لوله کشی آب حمام از رودخانه تامین می شد وسوختش هم هیزم بود اما پس از لوله کشی دیگر ازآب لوله کشی استفاده شدو سوختش هم به نفت سیاه تبدیل شد .
این بود شمه ای از گشت وگذارمان در کوچه ی خاطره ها .
یادشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد
باغها ورودخانه ها و کوه های رازقان انعکاس پیدا می کرد.