از اولین ارگان های دولتی که در رازقان مستقر شد می توان پاسگاه نیروی انتظامی را نام برد که قبلا معروف به پاسگاه ژاندارمری بود .
همه ی مردم بخش خرقان از پاسگاه رازقان خاطراتی دارند .آن زمان به افسرها و درجه داران پاسگاه، امنیه گفته می شد که برخی در رازقان خانه اجاره می کردند و با مردم زندگی می کردند ،یکی ازاین امنیه ها جناب آقای پناهی بود .
معمولا در پاسگاه ونیز خانه ی امنیه ها به مناسبت های مختلف جشن گرفته می شد ودراین جشن ها از خوانین وبزرگان روستاهای بخش واز بزرگان رازقان دعوت می شد و از نوازندگان و عاشیق های اطراف واکناف هم برای اجرای موسیقی و مجلس گرمی دعوت می کردند .
روزی آقای پناهی که امنیه ی پاسگاه رازقان بود برای ختنه سوران فرزندش در منزل جشنی برپا می کند و از رازقانیان مرحوم حاجی جعفر امیرحسنی ،
مرحوم حاج ابوالفضل قباد ،مرحوم مشهدی قنبربهرامی و مرحوم پدرم وچند تن دیگر را دعوت می کند .
از عاشیق ها هم مرحوم عاشق علی ازبیزانی را دعوت می کند .مجلس آغاز می گردد اما پدر من و مشهدی قنبر بهرامی باهم دیگر اختلاط می کنند و سخن می گویند .عاشیق علی به طعنه می گوید :«اگر اسکندرخان اجازه وئرسه خدمتییزده چالاک و اوخویاک»
بااین حرف عاشیق علی، حاج ابوالفضل برمی خیزد و از مجلس خارج می شود ،پشت سراو حاجی جعفر هم خارج می شود وبعد از آن مشهدی قنبر وپدرم هم خارج می شوند ومجلس از گرمی وشور وحال می افتد .
مقصودم ازبیان این خاطره این بود که در گذشته همه ی رازقانیان از هر طایفه ای که بودند از همدیگر حمایت می کردند ویار ویاورهم بودند که البته الان هم چنین است هرچند به قوت سابق نیست .