اگر صاحب کسبوکار، هستی، حتما با این سوال مواجه شدی:
در کسبوکارم بمانم یا از آن خارج شوم؟
گاهی شرایطی بوجود میآیندکه همه چیز را در کسبوکار شما تحت تاثیر قرار میدهند، مثل کرونا، شرایط اقتصادی یا اجتماعی یا بعضی محدودیتها مثل فیلترینگ اینستاگرام. بطور کلی، بحرانها میتوانند مربوط به مسائل داخلی یا خارجی یک کسبوکار باشند. مثالهایی که زدم، مربوط به مسائل خارجی بودند، بد نیست چند بحران داخلی هم نام ببرم، مثل: مشکلات مالی یا خانوادگی یا شخصیتی ...
پس اگر شرایطی پیش آید که مجبور شوید از کسبوکار خود خارج شوید، چطور باید این کار را انجام دهید؟
این شرایط چه میتوانند باشند؟
و چطور میتوانید جلوی ضرر و زیان را بگیرید و سرمایهاتان را تا حد ممکن حفظ کنید؟
اینها، سوالات مهمی هستند که هر صاحب یا مدیر کسبوکار یا هر سرمایهگذاری باید به آن فکرکند. اینجا لازم است با یک مفهوم مهم در بیزینس به نام استراتژی خروج (Exit Strategy) آشنا شوید.
استراتژی خروج بهطور ساده یعنی هر کسبوکاری میبایست برای کنار گذاشتن بیزینس خود، معیارهایی مشخص کند. بطور مثال اگر فروش برای شش ماه متوالی کاهش یابد یا از مقدار معینی کمتر شود یا تعرفههای گمرکی مربوط به واردات مادهی اولیهی یک تولیدی، از مقدار مشخصی فراتر رود یا بسیاری موارد دیگر. دقت کنید که استراتژی خروج هم انواعی دارد که در ادامه به آن میپردازم.
استراتژی خروج، مبحث بسیار مهمی در بیزینس است که متاسفانه در بیشتر دورههای آموزشی یا مقالات معتبر داخلی آنرا نمیبینید. (مقالات نامعتبر، مقالاتی هستند که تنها برای سئوی یک وبسایت، با کیفیت کم، ترجمه میشوند و نویسنده فقط یک مترجم است و نه شخصی صاحب نظر در آن حوزه بخصوص!). این موضوع که مطالب کمی در مورد استراتژی خروج، موجود است دلیل خاصی دارد. زیرا اگر من به شما بگویم که واقعا شرایطی وجود دارند که شما باید زمین بازی را ترک کنید، بعد
چطور آموزشهای بیشتری به شما بفروشم؟
چطور جلسات مشاوره طولانی، برای شما هماهنگ کنم؟ چون افرادی که در زمینه آموزش و مشاورهی کسبوکارها فعالیت میکنند، ترجیح میدهند همیشه شما را مقصر جلو دهند تا جایی برای پیشرفت، باز کنند و خدمات و محصولات بیشتری بفروشند! درصورتی که گاهی اینطور نیست و شرایط برای شما غیرقابل کنترل خواهند شد و خروج به روشهایی که خواهم گفت، شما را از ضرر و زیان، نجات خواهد داد.
پس شما به عنوان صاحب و مدیر کسبوکارتان، موظف هستید به این موضوع فکر کنید. شرایطی را در نظر بگیرید که ممکن است با مشکلاتی روبرو شوید، پس آنها را با خود مرور کنید و برای آنها استراتژیهایی مشخص کنید. در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد. به این نکته دقت کنید که دیر اقدام کردن، به اندازه عجولانه اقدام کردن، میتواند به شما ضرر بزند!
یعنی چی؟
وظیفه شما این است که به موقع تصمیماتی بگیرید که به نفع خودتان و کسبوکارتان باشد و در همان راستا اقدام کنید. وقتی خیلی زود و بخاطر نداشتن معیارهایی از قبل مشخص شده، از کسبوکارتان خارج میشوید، سهم بازارتان را دو دستی به رقیبان خود، تقدیم میکنید. از طرف دیگر اگر دیر اقدام کنید هم ارزش داراییهایتان را بسیار کم کردهاید.
شرایط خروج
ببینیم در چه شرایطی باید گوش به زنگ باشیم و تصمیمات جدی بگیریم.
١- آشفتگی بازار:
یعنی اینکه هیچ قطعیتی برای توسعه کسبوکارتان در آینده نمیبینید. چند مثال میزنم تا موضوع را بهتر درک کنید:
٢- فرار از روتین ها:
کارآفرینان اغلب دوست دارند درگیر کارهایی شوند که برایشان هیجانانگیز است. وقتی کاری که خودشان ساختهاند به روتینهای تکراری تبدیل میشود، دوست دارند از آن خارج شوند و به سراغ کارهایی بروند که خلاقیتشان را به چالش میکشد.
3- خستگی بیش از حد:
اداره کسبوکار با کارمندی متفاوت است. بسیاری از کسبه، روز تعطیل ندارند! مواقع بسیاری پیش میآید که صاحب یک شرکت یا مجموعه میبایست بیشتر از ساعت عادی در محل کارش بماند و حتی در تعطیلات نیز درگیر پروژها باشد، دور از خانه و خانواده، یعنی تنها ماندن. مشکل دیگر، سروکله زدن با مشتری و تامینکننده برای سالها است. بهمریختگی مالی هم میتواند تاثیرات مخرب زیادی داشته باشد. تغییر در مدل بیزینس هم باعث خستگی و فشارهای عصبی میشود، مانند زمانی که یک بیزینس متوجه میشود بخشی از کارهایش باید بهصورت خودکار انجام شود یا بطور مثال لازم است فعالیت بازاریابی را آنلاین هم انجام دهند یا قسمتی از کارها، باید برونسپاری شوند یا ...، از طرفی برای آن دسته که از تکنولوژی فاصله گرفتهاند هم شرایط بسیار دشوار خواهد شد. طبق آمار 49% کارآفرینان با مشکلات سلامت ذهن، دست و پنجه نرم میکنند. مثل افسردگی، نگرانی و اضطراب که خود اینها میتوانند عامل بیماریهای دیگری باشند.
4- سبک زندگی:
گاهی افراد به موفقیت مالی که انتظارش را داشتهاند، میرسند و دیگر دلیلی برای تلاش مضاعف نمیبینند. گاهی ازدواج و شرایطی که طرفین تعیین میکند، میتواند باعث خروج شود و گاهی هم افراد به دنبال آرامش میروند.
چرا صاحبان کسب و کارها دوست ندارند به این گزینه فکر کنند؟
چهار دلیل اصلی وجود دارند که مانع میشوند و آنها عبارتند از: خوشبینی، گرایش به زمان حال، افسانه ریسکپذیری کارآفرینانه، و عدم امکان فروش کسبوکار.
وقتی به آیندهی کسبوکار خود فکر نکنید و هیچ استراتژی برای خارج شدن از آن نداشته باشید، زمان آن که برسد، قطعا باعث نابودی کامل کسبوکارتان، میشوید. زیرا شکل گیری صحیح این استراتژی، زمانبر است و نیاز به یک طرح و برنامهی حرفهای و از پیش تعریف شده، دارد. ولی به دلایلی که مطرح میشوند، این کار اغلب به تاخیر میافتد و باعث نابودی، میشود.
1- خوشبینی
اکثر استارتاپها این موضوع را میدانند یا شنیدهاند که شانس موفقیتشان بین 10 تا 25 درصد طی 10 سال است. ولی معمولا این حقیقت را فراموش میکنند. چون میخواهند نگرانی را از خود دور کنند و خود را در دستهی قطعا موفقها، تصور کنند. از آنجا که اکثر کارآفرینان نمیتوانند چشم انداز کامل آینده را ببینند و برای تمامی اتفاقات، استراتژی مناسب را درنظر بگیرند، این فرصت را از دست میدهند که به موقع و با استراتژی درست کسبوکارشان را کنار بگذارند تا از ضرر و زیان جلوگیری کنند.
2- گرایش به زمان حال
کسانی که کسبوکاری راهاندازی کردهاند، معمولا افرادی هستند که به شرایط سخت عادت کردهاند و یاد گرفتهاند که چطور کسبوکارشان را با منابع کم و با مشکلات فراوان به جلو ببرند. همین روحیه باعث میشود، موضوع مهمی به فراموشی سپرده شود و آن فکرکردن به شرایط خروج است. دست کم گرفتن این موضوع باعث میشود، هیچ طرحی برای خروج نداشته باشند، چه برسد به اینکه آن طرح را بهبود دهند. این طرز فکر میتواند باعث شود تا در شرایط سخت یا بحرانی، بدون هیچ چارهای، مجبور به کنار گذاشتن کسب خود شوند و ضرر و زیان زیادی را متحمل شوند. یعنی متاسفانه، مقدار ناچیزی از سرمایهاشان، قابل بازیابی خواهد بود.
کارآفرینان هم اغلب با سرمایههای کم شروع به فعالیت میکنند و در طی مسیر، با اقدامات جسورانه و خلاقانه خود باعث رشد کسب و کارشان میشوند و معمولا در این مقطع، دیگران را تشویق میکنند تا در کارشان سرمایهگذاری کنند. همین سرمایهگذاران، خود به موانع جدی تبدیل میشوند تا کارآفرین، هرگز جرات پیدا نکند به استراتژیهای خروج، فکرکند! این سرمایهگذاران، چه تازهکار و چه قدیمی، معمولا ترجیح میدهند، اینطور تصور کنند که بیزینسی که در آن سرمایهگذاری کردهاند، همیشه در حال رشد باقی میماند. این تصور غلط، اول باعث میشود که انتظاراتشان را بهطور نامعقولی از کارآفرین، افزایش دهند و درثانی باعث میشوند که شرایط اضطراری منطقی را در نظر نگیرند.
3- افسانه ریسکپذیری کارآفرینانه
عدهای فکر میکنند راهاندازی کسبوکار به معنی ریسکپذیری است، پس با تحلیلها و استراتژیهای کاهش ریسک، کاملا مخالف هستند و برای همین میخواهند این طرز فکر را از کارآفرین دور کنند. همین موضوع باعث افزایش تنش و استرس در بین کارآفرینان و در محیط کاری آنها میشود و به طور حتم بازده آنها را کاهش میدهد.
درصورتی که اگر به یک مسیر خروج ارزشمند، از قبل فکر شود، کارآفرین بجای تحمل فشار فراوان و استرس ناشی از ریسکهای شدید، میتواند با انگیزه و تاثیرگذاری بیشتر در آنچه وظیفه خود میداند، مشارکت نماید.
4- عدم امکان فروش کسبوکار
اکثر کارآفرینان این گزینه را حتی باور ندارند. برای اینکه باور کردنی شود، لازم است که کسبوکار، اصولی ساخته شود. درمورد ساخت اصولی کسبوکار، به طور مفصل در فصل دوم کتابم، "صعود به قلههای کسبوکار"، توضیح دادهام. نکته بعدی که صاحب کسب و کار باید به آن اهمیت دهد، سیستمسازی است. این دو موضوع در کنار هم ارزش پنهانی برای کسبوکار شما ایجاد میکنند.
زمانی که فروش کسبوکار را به عنوان راهی برای خروج، انتخاب میکنید، این ارزش پنهان، ظاهر میشود و شما را قادر میسازد تا به کسبوکار خود به دید یک محصول برای فروش نگاه کنید. زیرا محصول شما، سیستمی است که کارکردی مشخص دارد و ورودی و خروجی آن، قابل سنجش است.
پس کارآفرین یا صاحب کسبوکار باید سعی کند بر وسوسههای غلط، غلبه کند. این وسوسهها میتوانند انتظارات نامعقول سرمایهگذار باشند یا آموزشها و توصیههای نابجای کوچها و مشاورانی که در حوزهی کسبوکار فعالیت میکنند و راهحلشان در هر شرایطی، تشویق به ادامه دادن، به هر بهایی است!
داشتن دید بلند مدت به کسبوکار، به شما این فرصت را میدهد تا از مدتها قبل به شرایط بحرانی فکرکنید و برای آن برنامه داشته باشید و در طی زمان آنرا بهبود دهید و انتخابهایی متناسب با نوع کارتان ایجاد کنید.
استراتژی خروج:
اگر با توجه به شرایط و معیارهایی که برای خودتان تعریف کردهاید، تصمیم به خروج گرفتید، استراتژیهای زیر میتوانند به شما کمک کنند:
1- ادغام: در این روش دو یا چند شرکت یا فروشگاه با هم ادغام میشوند و با توجه به منابعی که هر کدام دردست دارند، میزان سهمشان را در این شراکت مشخص میکنند. منابع، همیشه مالی نیستند و گاهی میتواند تعداد مشتریان یک شریک باشند یا دانش خاصی که یک طرف در اختیار دارد.
2- فروش: برای مثال، دوست، فامیل، مدیراجرایی یا سرپرست فروش، میتوانند گزینههای بسیار مناسبی باشند به جای اینکه به رقیبی که نمیشناسید، بفروشید.
3- واگذاری بدون فروش: میتوانید یک مدیر اجرایی استخدام کنید ولی بسیار مناسبتر است که یک نفر از داخل کسبوکار خودتان را برای اینکار درنظر بگیرید و آموزش دهید. سپس کارها را به او میسپارید و عملا کسبوکارتان را به یک درآمد غیرفعال تبدیل میکنید.
4- تعطیل کردن: هرچه هست و نیست را میفروشید و به پول تبدیل میکنید و کسبوکار را کامل تعطیل میکنید. فقط همانطور که گفتم، اگر بموقع اقدام نکنید، یا سهم بازارتان را زمانیکه هنوز فرصت بوده، واگذار کردهاید یا داراییهایتان را بسیار بیارزش کردهاید.
نکته آخر: تصمیم درستی برای سرمایهاتان بگیرید.
اگر از کسبوکارتان خارج شدید، لطفا مراقب سرمایهاتان باشید! در جلسات مشاورهام بارها این اشتباهات را دیدهام:
· فلان فامیل یا آشنا، فلان کار را به من پیشنهاد داد و من هم کل سرمایهام را در آن گذاشتم و شکست خوردم.
· فلان شرکت یک طرح عالی معرفی کرد و من و ... در آن سرمایهگذاری کردیم ولی هنوز هیچ سودی دریافت نکردیم.
· در بورس یا فارکس یا ارزدیجیتال، پول هنگفتی سرمایهگذاری کردم و حتی اصل سرمایهام نیز ارزشش را از دست داد.
چرا این اتفاق میافتد؟
چون وقتی در شرایط نابسامان مالی قرار میگیریم، تصمیمات غلطی را از روی ترس میگیریم یا بخاطر طمع به سود زیاد با تلاش کم، این اتفاقها برایمان پیش میآیند. قبل از اینکه وارد کسبوکاری شوید، اول آن را بسنجید و بعد که مصصم شدید، کوچک شروع کنید تا یاد بگیرید. برای سرمایهگذاری هم همینطور اقدام کنید. هیچ وقت از داشتن یک مشاور و راهنمای حرفهای (صاحب بینش و تجربه درهمان زمینه) غافل نشوید! چون هم از هدر رفتن سرمایهاتان، به مقدار زیاد، جلوگیری میکند و هم تلاشتان در مسیر درست، متمرکز خواهد کرد.
موفق و سربلند باشید.
امیر باستانی
>>> برای دیدن وبینار رایگان "کیش و مات نشدن در بحران" - لطفا همین الان کلیک فرمایید. <<<