ویرگول
ورودثبت نام
یک قلم
یک قلم
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

سرگذشت آب و آتش(مهرگان): چالش کتابخوانی طاقچه

مهرگان
مهرگان


یکی از بهترین کتاب هایی که خوانده ام مجموعه سه جلدی سرگذشت آب و آتش است.?

اصلا این سه واژه را بسیار دوست دارم:

مهرگان، آبانگان، آذرگان

قلمی آرام و متین که فراز و فرود را به زیبایی رقم زده و با این اتفاق خواننده را مجذوب میکند.


شخصیت اول قصه در هر سه مجموعه خانمی به نام دایانا است. اخلاق مهربان و نجیبش مخلوط رفتار آرام و استوارش اورا در ذهن مخاطب دوست داشتنی می نماید.

دختری که به خوبی آموخته می باید در هر موقعیت رفتار مناسب آن را انجام دهد و گزافه نگوید . حتی گهگاه دلم میخواست لباس های دایانا پیش رویم بود تا با اجازه اش امتحانشان میکردم و خودم را مهمان آینه قدی ورودی سالن. روسری هایی براق با حاشیه های رنگی حتما روی سر هم به اندازه وصفشان زیباست.


از لباس که بگذریم قطعا ابتدا به بانویی سیمین خُلق میرسیم. آری مُبدعش خودم هستم. سیمین خُلق را میگویم..یعنی اخلاق ظریف و خوب

آن هم چه خوووبی...

با من باش تا از او برات بگویم.


سیمینِ قصه را چند برابر لطف و مهربانی اش در داستان دوست دارم. اصلا شبیه مادر به دایانا محبت میکند.

دلسوز است اما در وقتش تذکر محترمانه به جِدّش را روانه او میکند. او هم مگر می تواند روی حرف سیمین حرف بزند؟ ابدا...

درست است دخترِ فرمانده جنگیست اما سیمین، چنان مِهر در وجودش ریخته که مخالفت با تذکرات ناچیز و دقیق سیمین، دهانش را در لحظه، دوخت می زند.

رفتار با صلابت دایانا در تمامی داستان در چشم مخاطب پررنگ است حتی در حضور پوریا.

پوریایی که همان موهای فر ریخته بر پیشانی اش او را برای دایانا جذاب تر کرده و مدام با همان شمایلِ آراسته در ذهن دایانا قدم میزند.

آن هم چه قدم زدنی، متین و مهربان، آرام و آراسته.


اصلا من شک ندارم این عزت نفسش را هم سیمین موجب شده تا در رویارویی با پوریا و دیگر مردان زندگی اش چنان نجابت دخترانه اش را سخت بدرخشاند که خواننده برایش احسنت و آفرین پیچیده در کادوی قلب قلبی با زمینه ای کاهی رنگ اهدا کند.


دایانایی به حق دانا که تا اواسط جلد دوم(آبانگان) ازدواج نمیکند و وقتی هم که شوهر میکند نه آنی که او میخواهد.

ماه گردون و فلک چنان عهدی باهم بستند و چنان پایداری ای که پوریا به او و او به پوریا نرسد.

شاید ماه و فلک جشن موفقیت شوم شان را در همان آسمان گرفته باشند. نمیدانم.

ولی این را خوب می دانم که حقِ نجابت و سر به زیری های عاشقانه شان این نبود.

آن زنِ بسته به جاه و مقام هم، قول میدهم برای ماه گردون و فلک از همان پایین حسابی کف زده باشد.

ملکه، مادر پوریا را می گویم.


اصلا از او خوشم نمی آید. انگار از دماغ فیل افتاده زن مکار بی عاطفه. این همه پوریا خواهش کرد و غصه خوردنش را دیدی، چطور توانستی مانع شوی؟

نمیخواهم بیش ازین از تو بگویم.

تو با بادِ غرورت داستان را خراب کردی اجازه نمیدهم نقد چالشانه طاقچه ای را هم خراب کنی.


خب برویم از پدر دایانا برایتان بگویم فرمانده جنگی، آن هم چه فرمانده ای

قدَر قدرت و مهربان

جذاب و جدی

پرتلاش و سرسخت

دلاور و جنگاور


آری فرمانده گرشاسپ، پدر قدرتمند دایانا شخصی جنگاور، آشنا به تمام فنون جنگی که برای سپاه ایران در جنگ های عهد ساسانی افتخارات بزرگی را در کارنامه اش رقم می زند.

چنان حواسش به مرزهای جغرافیایی ایران است که اگر پشه ای از کشور همسایه بر مرز بال زند، فوری اماده میشود و سپاهش را مجهز میکند تا با تیغ شمشیرش اورا دو نیم کند.

ارتش ساسانیان چنان قدرتی دارند که از خواندن تاریخ آن عهد، لذت میبری.


قدرت تمام

تجهیز تمام

و پیروزی پشت پیروزی تمام


دلم نمیخواهد لو دهم اما انگار نمی شود.

دایانا مدتی طولانی بعدها، به ارمنستان رفته و فرمانده یکی از لشکرهای ایران میشود.

و چنان دقیق فرماندهی میکند که مو لای درز دستورات و پیروزی هایش نمی رود.

عجیب است برایتان؟

فرماندهی زن یا بهتر بگویم فرماندهی یک دختر جوان مجرد

بله، ایرانی ها از همان قدیم الایام، متمدن بودند و اکنون متمدن ترین مردم جهانند. ببالیم که ایرانی هستیم.

راستی نگفتم از کودکی شمشیر زدن را می آموخت و در روزهایی که فرمانده گرشاسپ از مأموریت های کاری به منزل برمی گشت با او، مبارزه می کرد.

تحت آموزش های شمشیرزنی فرمانده، چنان مهارتی یافت که کسی را یارای مبارزه با او نبود.


دلم میخواهد تا صبح برایتان از دایانا، سیمین، فرمانده گرشاسپ، پوریا و دیگران و ایران قوی بگویم اما اجازه دهید داستان زیبای آب و آتش بیش از این لو نرود و دوستان بخوانندش و لذتش صدچندان شود.

امیدوارم رغبت خوانش را در شما روشن کرده باشم.

ایران تو هم اکنون قوی ترین هستی. اجازه نمیدهیم ذره ای از تو به غارت نااهلان درآید. ما تو را با همین حکومت اسلامی دوست داریم و برایت آرزوی پیروزی های پی در پی میکنیم.⁦❤️⁩✨⁦❤️⁩

جانم فدای تو میهن عزیزم
جانم فدای تو میهن عزیزم


ما فرزندان تو هستیم و بس.⁦❤️⁩

یاحق


https://amp.taaghche.com/book/30340/%D9%85%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%D8%A8-%D9%88-%D8%A2%D8%AA%D8%B4
آب آتشدوست داشتنیسرگذشت آبچالش کتابخوانی طاقچهطاقچه و کتاب
نویسنده و علاقه مند به جمع های نوجوانانه، فعال فرهنگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید