حمید خسروی
حمید خسروی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

۴۷مین سال زندگی‌ام تمام شد!

۴۷ سال گذشت!

۴۷مین سال زندگی من، عجیب‌تر از همیشه و پر فراز و نشیب‌ترین سال زندگیم بود. اتفاقاتی در ایران افتاد که هرگز تصور نمی‌کردم به جز در داستان‌ها و فیلم‌های تاریخی و شاید بعضا تخیلی بخوانم و یا ببینم. چه سال تلخی بود برای ایران! اسم‌ها تاریخ‌ساز شدند، اشعار، موسیقی‌ها و رفتارها ماندگار!

سال‌هاست که به عنوان یک متخصص صنایع‌غذایی در کشورهای مختلف اروپایی در حال کار و تبادل اطلاعات هستم و همیشه تمامی تلاشم این بوده که به جز تعاملات تجاری و علمی، تصویری درست و بهتر از آن‌چه دیگران به غلط از این سرزمین و مردمانش شناسانده‌اند، نشان دهم. اما در یک سال، به صورتی باورنکردنی، تمام دنیا، به نیکی از دختران و پسران ایران یاد کردند و شجاعت و مطالبه‌گر بودن آن‌ها را تحسین کردند. درد از دست دادن عزیزانمان، رنجی که بسیاری همچنان در آن به سر می‌برند، نگرانی‌ها برای روزهای نامعلوم آتی همگی در کنار برخی دستاوردها، قابل تامل هستند.

در زندگی شخصی به جز امکان دیداری که بعد از سال‌ها دوری از دختر عزیزم فراهم شد، دستاورد خاصی نداشتم و به سختی آن‌چه را که داشتم حفظ کردم. در پروژه‌های کاری، بیشتر از همیشه کار کردم، بیشتر از سال‌های قبل کتاب و مقاله و مطلب خواندم، پادکست گوش کردم و تمام و کمال در قالب یک مکانیزم جبرانی، به کسب علم و اجرای پروژه‌های جدید و کسب و کارهای جدید پرداختم. مثل بیشتر سال‌های اخیر عمرم، تمام تلاشم را کردم که برای آموزش و راهنمایی و مشاوره‌ی همکارانم، در جهتی درست، وقت بگذارم و طبیعتا بهترین بازخوردهای انرژی‌بخش را نیز از همین راه کسب کردم اگرچه که در حین آموزش دادن، خود نیز بسیار آموختم حتی بیشتر از مطالعات شخصی خودم. در این محیط مخلوط کسب و کار و آموزش، افرادی را در کنار خودم همیشه می‌بینم که با تمام وجود از من حمایت می‌کنند و خیلی بیشتر از یک دوست، دلسوزانه، و برای مستدام بودن در این راه، از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند که صمیمانه از آن‌ها سپاسگزارم.

اما در معنای زندگی، بخشی که در درون خودم می‌گذرد و کمتر مرتبط با بیرون از ذهنم است، همچنان در تلاطم و بعضا خلا مطلق قرار دارم. جذابیت آنچه برای دیگران جذاب و خوشایند است روز به روز برایم کمتر می‌شود و نمی‌توانم تصور کنم که چه چیزی می‌تواند آن ذوق و هیجان حتی کوتاه مدت و یا معانی عمیق و یا نسبتا عمیق مدت‌دار را برایم ایجاد کند! بی‌شک، ۴۷امین سال زندگیم در این زمینه، بدترین سال عمرم بوده است! فعلا از ورزش و کار به عنوان مسکن استفاده می‌کنم همان‌طور که چندین سال اخیر زندگی‌ام جز این نبوده است.

به هرحال امروز ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ روز تولدم است. خانواده و دوستان و آشنایان و البته اس‌ام‌اس‌های کلیشه‌ای بانک‌ها و فروشگاه‌ها، از دیروز تبریکات و آرزوهای خوب را برایم آرزو کردند. خودم شخصا اعتقاد دارم که تولد، جشنی است که پدر و مادر باید بگیرند چون آن‌ها خواستند که متولد کنند و احتمالا خوشحال هم بودند از این توفیق! من که ناخواسته وارد این چالش بزرگ زندگی شده‌ام و خیلی شایسته این جشن و تبریک‌ها نیستم. اما ترجیح می‌دهم تلخ نباشم و با تشکر از همه عزیزانم که به یادم بودند از آن‌ها قدردانی کنم.

امیدوارم اگر تا سال بعد در این روز، همچنان ابقا شدم و توان نوشتن داشتم، از کلی اتفاقات خوب و بزرگ و خوشایند برای بهبود حال مردم، محیط زیست، کاهش فقر و گرسنگی، ایجاد و توسعه آزادی و به‌طور کلی، جهانی بهتر و همین‌طور حال بهتر خودم بنویسم.

مخاطب این دلنوشته خودم هستم و صرفا در آن را در این فضا منتشر کردم که تلاش کنم آگاهانه‌تر به آن‌چه در ذهنم می‌گذرد سر و سامان دهم.

تولدایرانمعنای زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید