بسیج دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
بسیج دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
خواندن ۵ دقیقه·۴ روز پیش

دلیل؟ تجربه.

بسیج دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی

با نگاهی کوتاه به مسائل روز دنیا، روابط پیچیده‌‌ای میان کشورهای مختلف به چشم می‌خورد؛ از اعتمادهای نابجا و زیان‌بار گرفته تا همکاری‌هایی از سر اجبار. درمیان این روابط، نمونه‌هایی فراوان از کشورهایی دیده می‌شود که فریب لبخندهای دیپلماتیک و وعده‌های غرب به‌ ویژه آمریکا را خورده‌اند و در نهایت با خیانت، بی‌ثباتی و سقوط مواجه شده‌اند. آمریکا در این میان بیش از هر کشور دیگری خودنمایی می‌کند؛ کشوری که به نام حمایت مداخله می‌کند، به نام صلح جنگ به راه می‌اندازد و به نام تعهد، عهدشکنی می‌کند.

تاریخ نشان داده است که اعتماد بیجا به آمریکا نه تنها امنیت و پیشرفت به همراه ندارد، بلکه در بسیاری از موارد موجب فروپاشی، جنگ داخلی و نابودی ساختارهای یک کشور شده است. نمونه‌هایی از جمله کشورهای لیبی، عراق، کره شمالی، مصر و اوکراین گواهی بر این ادعا هستند. لیبی که با اعتماد به توافقات بین‌المللی، برنامه هسته‌ای خود را کنار گذاشت؛ اما با حمله نظامی آمریکا به کشوری جنگ‌زده تبدیل شد. درکشورعراق نیز صدام به امید جلب حمایت آمریکا، دست به اقداماتی زد و سرانجام همان اقدامات منجربه سقوط رژیمش شد. کره شمالی که در چندین مقطع تلاش کرد به آمریکا نزدیک شود؛ اما تنها با فشارهای بیشتر و تحریم‌هایی سنگین‌تر روبه‌ رو شد. مصرهمچنین با حمایت آمریکا به سمت دموکراسی حرکت کرد؛ اما در آخر با کودتا و زندانی شدن رئیس‌جمهور منتخب، به کنترل نظامیان درآمد. اوکراین نیز در سال ۱۹۹۴ سومین قدرت هسته‌ای جهان بود اما با ضمانت آمریکا و انگلیس تسلیحات خود را کنار گذاشت و امروز در جنگی گرفتار شده است که تضمین ‌کنندگان امنیتش، تنها نظاره‌گر آن هستند.

اما چرا آمریکا از این سیاست سلطه‌جویانه و مداخله‌گرایانه دست برنمی‌دارد؟ پاسخ ساده است، منافع اقتصادی و سیاسی‌. آمریکا نیاز دارد برای حفظ برتری خود در نظام بین‌الملل، کنترل منابع طبیعی به ‌ویژه نفت را در اختیار داشته باشد. کشورهای غرب آسیا به دلیل موقعیت استراتژیک و منابع عظیم نفت و گاز، همواره در تیررس سیاست‌های نفوذی آمریکا بوده‌اند. از سوی دیگر واشنگتن برای جلوگیری از گسترش نفوذ رقبای جهانی خود مانند چین و روسیه، سیاست مهار را در پیش گرفته است و با تضعیف کشورهای منطقه نیز تلاش می‌کند برتری خود را حفظ کند. اما این سیاست، تنها محدود به کشورهای دیگر نیست؛ بلکه در ایران نیز بارها و بارها تجربه شده است.

۱. تجربه مشروطه، اعتماد به انگلیس و انحراف نهضت

انقلاب مشروطه سرآغاز تلاش ملت ایران برای کاهش قدرت مطلقه پادشاه و ایجاد حکومتی بر پایه قانون بود. در این میان روحانیون و نیروهای مذهبی، پیشگام این نهضت بودند و تلاش می‌کردند که آن را در مسیر دین و عدالت نگاه دارند. اما در آن مقطعی حساس، غرب در ظاهر از مشروطه شدن و کم شدن قدرت مطلقه حمایت کردند اما این حمایت برای رشد و پیشرفت یک کشور جهان سومی به تعبیر خود نبود. در این دوره انگلیس حمایت خود را نشان می‌داد و روس ها نیز در مقابله با جریان مشروطه بودند چرا که هرکدام به دنبال منافع خود بودند این بالا و پایین و دخالت های پنهان و گاه صریح بیگانگان سبب انحرافی همچون ظهور دیکتاتوری رضاخان بود.

در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» احمد کسروی آمده است:
«در جریان مشروطه، انگلیسی‌ها با حیله و نیرنگ مشروطه‌خواهان را به سفارت خود دعوت کردند و این باعث شد که این نهضت مردمی از مسیر اصلی خود منحرف شود».

همچنین در کتاب «عصر مشروطیت » نوشته سید حسین نصر به تأثیر فرهنگ غربی بر مشروطه و حمله به ارزش‌های دینی اشاره شده و آمده است:
«اعتماد بیش از حد برخی روشنفکران غرب‌گرا به قدرت‌های خارجی، باعث شد که روحانیت از مشروطه فاصله بگیرد و مسیر این نهضت تغییر کند».

۲. دوران پهلوی، وابستگی به آمریکا و سقوط نهایی

شاهان پهلوی، نمونه‌ای بارز از حاکمانی بودند که سرنوشت خود را با اعتماد به آمریکا و انگلیس گره زدند و در نهایت همین قدرت‌ها آن‌ها را کنار گذاشتند. رضاشاه با حمایت انگلیس به قدرت رسید اما زمانی که نقش او برای بریتانیا تمام شد بدون هیچ مقاومتی کنار گذاشته شده و به تبعید فرستاده شد. محمدرضا شاه نیز تمام سیاست‌های خود را مطابق با منافع آمریکا تنظیم کرد و حتی تصور این را نمی‌کرد که در روزهای بحرانی، واشنگتن او را تنها بگذارد. اما نه‌ تنها آمریکا از او حمایت نکرد؛ بلکه حتی اجازه ورودش به خاک خود را نیز نداد.

در کتاب «پاسخ به تاریخ» نوشته محمدرضا پهلوی آمده است:
«من همیشه به آمریکا اعتماد داشتم و به حمایت آن‌ها وابسته بودم اما در نهایت زمانی که به کمکشان نیاز داشتم من را تنها گذاشتند».

همچنین در کتاب «رضاشا، سازنده ایران نوین» اثر سیروس غنی، درباره حمایت انگلیس از رضاخان و در نهایت تبعید او آمده است:
«رضاشاه با حمایت انگلیس به قدرت رسید و در آخر همان‌ها که او را بالا برده بودند او را کنار گذاشتند ».
۳. در دوران جمهوری اسلامی نیز تجربه‌ای تلخ در سال‌های اخیر با اعتماد به غرب در قالب برجام تجربه شد. ایران با حسن نیت وارد مذاکرات شده و بسیاری از تعهدات خود را انجام داد؛ اما در مرحله آخر آمریکا بدون هیچ هزینه‌ای در اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ از برجام خارج شد و حتی تحریم‌های بیشتری نیز اعمال کرد.

در مقاله‌ای از نشریه Foreign Affairs" " آمده است:
« توافق هسته‌ای نشان داد که آمریکا به تعهدات خود پایبند نیست و اعتماد ایران به این کشور تنها به تحریم‌های بیشتر منجر شد».

همچنین در کتاب «Iran Nuclear Negotiations: Accord and Deterrence » نوشته بهزاد مصور آمده است:
«هر بار که ایران به وعده‌های غرب اعتماد کرد نتیجه‌ای جز تحریم‌های بیشتر به دست نیاورد».

سرنوشت یکسان دوستان و دشمنان آمریکا

با مرور این تجربه‌های تاریخی، یک درس روشن می‌شود: اعتماد به آمریکا چه برای دوستان و چه برای دشمنانش سرنوشتی جز سقوط، بی‌ثباتی و نابودی به همراه ندارد. کشورهایی که به وعده‌های آمریکا دل خوش کرده‌اند، یا مانند صدام و قذافی نابود شده‌اند یا مانند شاه ایران در نهایت به فراموشی سپرده شده‌اند. این واقعیت، تنها مختص ایران نیست؛ بلکه تاریخ ثابت کرده است هر کشوری که سرنوشت خود را به واشنگتن گره بزند، روزی قربانی سیاست‌های سلطه ‌طلبانه آن خواهد شد.

ایران با تجربه‌های تاریخی خود، این واقعیت را به‌خوبی درک و دریافت کرده است که تنها راه حفظ استقلال و عزت ملی، تکیه بر توان داخلی و پرهیز از اعتماد به قدرت‌هایی است که تنها به منافع خود می‌اندیشند.


✍️زینب حیدری

مقام معظم رهبریمذاکرهتاریخ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید