فرض کنید شما به ایدهای برای یک کسبوکار موفق دست یافتید؛ ایدهای که حقیقتاً باور دارید که اگر کمی خوشبینی خرجش کنید، ضرری نخواهد داشت. اما بیایید روراست باشیم؛ شاید هم این خوشبینی ضرر داشته باشد! مهم نیست ایدهای که دارید چقدر خوب است، آمار و ارقام دشمن شما هستند. بنابراین، فعلاً برای خوشخیال بودن دست نگهدارید
طبق گزارشی که انجمن کسبوکارهای کوچک در آمریکا منتشر کرده، یکسوم این کسبوکارهای کوچک تا دومین سال تأسیسشان شکست میخورند. حتی اگر این دو سال را نیز به سلامت پشت سر بگذارند در امان نخواهند بود. کمتر از نیمی از این کسبوکارها هم تا چهار سال دوام میآورند. گزارش ترسناکی است؛ اینطور نیست؟حالا با وجود این اطلاعات چه باید کرد؟
بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که انتظاراتتان را با خود مرور و بررسی کنید. مثل روز روشن است که هر چقدر هم ایده خوبی داشته باشید، همچنان نمیتوانید روی موفقیت حساب باز کنید. دواقع، وقتی درباره آغاز کسبوکاری صحبت میکنید فقط از یک چیز میتوانید مطمئن باشید؛ اینکه بههیچوجه کار آسانی نخواهد بود.
بهتر است از همان ابتدا این حقیقت را بپذیرید. اول از همه، باید بپذیرید که شکست در کارتان در طول این مسیر حتمی است. اشکالی هم ندارد، علیرغم آنچه بیشتر مردم فکر میکنند، شکست خوردن همیشه هم بد نیست.هر شکستی نشانه یک شروع جدید است. بررسی ناکامیها و شکستهایی که داشتهاید، درسهای ارزشمند زیادی برایتان خواهد داشت. هرکدام از این ناکامیها مانند واکسنی است که شما را از خطاها و شکستهای احتمالی بعدی مصون میدارد و به تجربهتان میافزاید.
در مرحله بعدی، مانند کارآفرینان موفق فکر کنید. آنها میدانند که همهچیز طبق برنامه پیش نخواهد رفت و پیشبینی رخدادهای آینده غیرممکن است. این کار باعث میشود مانند آنها به چیزهایی که طبق برنامهای بینقص پیش میروند امید واهی نداشته باشید. بدانید که کارآفرینان موفق، همیشه به بدترینها فکر میکنند. آنها سناریوهای مختلف پیشرویشان را بررسی کرده و با تصور بدترین نتایج و اتفاقات ممکن، خودشان را برای هر پیشآمد بدی آماده میکنند. برای این کار، لازم است پیش از اتخاذ هر تصمیمی برای کسبوکارتان چهار مرحله را پشت سر بگذارید.
از خودتان بپرسید آیا کفه ترازو بهنفع بهترین نتیجه و دستآورد سنگین میشود؟ آیا این دستآورد آنقدر خوب است که زورش به بدترین ریسکهای احتمالی بچربد؟ اگر هم هیچکدام از مزایا و معایب ایدهتان کفه ترازو را به نفع خودش پایین نیاورد، یعنی همه چیز ریسکیتر میشود؛ چون مزایا و معایب تصمیم شما به یک اندازه خواهند بود و مسیر چالشبرانگیزی پیشرو خواهید داشت.
در قدم بعدی نیاز به کمی دوراندیشی دارید. لازم است دریابید که اگر تصمیمتان نقش بر آب شد و ایده شما آنطور که در نظر داشتید پیش نرفت، نتیجه چه خواهد بود؟ لازم است از چنین احتمالاتی خیلی قبلتر از آنکه روزی اتفاق بیفتند آگاه باشید.
در مرحله سوم باید خود را در آینده تجسم کنید. چون بعضی اوقات تصمیمی که در یک مقطع زمانی در گذشته گرفتهاید، در آن بازه، منطقی به نظر میرسیده، اما حالا دیگر کافی نیست.
لازم است مطمئن شوید آنچه خیال انجامش را دارید در هر شرایط و زمانی ایده خوبی باشد. برای همین، خودتان را در آینده تجسم کنید. آیا ممکن است با پشیمانی به تصمیم امروزتان نگاه کنید؟ اگر درباره درستی اقداماتتان تردید دارید که تا چه اندازه در تمام شرایط و در هر زمانی منطقی و درست خواهد بود، قطعاً لازم است پیش از ادامه راهتان، دوباره به آن فکر کنید.
اما در مرحله آخر، نوبت ارزیابی نقشههای جایگزینتان است. تا اینجا فهمیدیم که همیشه همهچیز طبق برنامه پیش نخواهد رفت. خب، حالا اگر نقشه شماره یک درست کار نکرد، چه میشود؟ آیا نقشه جایگزینی دارید؟
احتمالاً اینکه عینک بدبینی و دوراندیشی به چشم بزنید، به اندازه تصور سناریویی که در آن، همهچیز بینقص و طبق برنامه باشد جالب نیست. اما اگر میخواهید در دراز مدت، کارآفرینی باشید که راحت با شرایط وفق مییابد، بهتر است خودتان را برای هر امکانی آماده کنید. این کار از شما کارآفرین منعطفتر و بهتری میسازد.