مامان بزرگ
مامان بزرگ
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

من ، تو ، ما ... ؟ من !

خب اولا سلام

من سر گذاشتن این پست دو دل بودم

اما با دو نفر توی واتساپ و دیسکورد حرف زدم و مصمم شدم که بزارمش

امیدوارم هم هر دو نفر اونا حرف ها و قول هاشون رو فراموش نکنن و این پست رو بخونن

و امیدوارم هر کسی این حسو داره بتونه تغییرش بده

و بچه هایی که تو دیسکورد به هر روش و طریقی میخواستید قیافه منو ببینید :/

قرار بود ته این پست از خودم رونمایی کنم اما می‌خوام با شما لج کنم رونمایی نکنم :/

دیه صدامو شنیدید بسه :/

تو ویرگول ک نمت پیام صوتی بزارم در نتیجه خیلی افتخار دادم صدامو گذاشتم بشنوید ?

برید پست رو بخونید منتظر نظراتتون هستم



#: هه تو خیلی ساده و احمقی
+: هه واقعا خودتو دست بالا گرفتی تو خیلی زشتی
_: چشمات شبیه قورباغس ، چقدر ابرو و موی صورت داری برو آرایشگاه البته بری هم بازم زشتی هاهاها
*: هیچ کس ازت خوشش نمیاد چون بدرد نخوری
( شاید واقعا من خوب و کافی نیستم ?)
...................
+: هی ثمین این زنک ریاضی داریم من مشقارو ننوشتم بشین برام بنویس
_: به من چه خودت بنویس
+: اگه ننویسی برام میرم به فلانی میگم بهش علاقه داری
_: نه اینکارو نکن
+: پس بهتره ریاضیامو بنویسی
................
+: ثمین بلند شو می‌خوام از نیکمت برم بیرون
_: خب از رو میز برو چند بار رفتی و اومدی خسته شدم
+: نمیری نه ؟!
_: نوچ
( با شتاب مرا هل میدهد و از نیکمت پرت میشم بیرون )
+: باید باهات مثل حیوون رفتار کرد تا بفهمی
................
+: بچه ها بچه ها مدیر فهمیده با معاون رفتیم کافه
@: چی از کجا ؟
+: معلومه ثمین رفته گفته فقط اون میدونست
_: باور کنید به خدا من نگفتم من دهن لقع نیستم :( من نمی‌دونم اون از کجا فهمیده اما من نگفتم
+: هه غیر از تو کسی نمیدونست معلومه خودت گفتی ولی نمیخوای راستشو بگی
صدای پچ پچ : واقعا ؟ نباید دیگه جلوی ثمین حرفی بزنیم
واقعا که اون جاسوس مدیره ؟ براش متأسفم
...........
+: ثمین ( گریه ) دوست پسرم ترکم کرد چیکار کنم
_: ناراحت نباش اون ارزششو نداره پسری که ازت خوشش بیاد یا قصد دوستی جلو نمیاد به صورت جدی پا جلو میزاره
+: راست میگی؟
#: ثمین دوست پسرم رفته سربازی به خاطر من گوشیشو برده نگرانم گیر بیوفته
_: نگران نباش تهش چند ماه به سربازیش اضافه میشه
#: تو که اینقدر به همه درباره رل هاشون مشاوره میدی چرا سینگلی ؟
_: چون ازین روابط خوشم نمیاد
#: اسکلی ؟! بابا بیا یه گروه ادت میکنم پر پسر با یکیشون اوکی میشی بلاخره
_. نه نمیخوام بهتره همچین لطفی در حق من نکنی
#: ایششش بچا ثمین امله میگه از روابط خوشم نمیاد ( خنده تمسخرآمیز )
.................
پچ پچ
+: چی شده به منم بگید
_: تو هنوز بچه ای نمی‌خواد بدونی برو با بچه ها بازی کن
+: من فلان سالمه
_: اره ولی فقط هیکلی و سنی بزرگی از نظر عقلی هنوز یه بچه ای ... کی میخوای بزرگ بشی ؟!
#: آره من همسن تو بودم یه خونه و زندگی رو میچرخوندم اما تو هنوز نمیدونی چه حرفیو کجا باید بزنی...
_: شنیدم همه دوستات کلی خواستگار دارن اما تو نه خب معلومه به خاطر بچه بودنته
( من یه بچم .... یه آدم بی منطق )
.................
+: ثمین اینجایی که الان ایستادی به خاطر ماست اگه ما نبودبم این ثمین که الان منم منم می‌کنه هم نبود
#: آره تو حتی اونقدری اعتماد به نفس نداشتی که از سر جات بلند بشی چه برسه بخوای اینجوری به ما جواب بدی و تیکه بندازی
+: تو بری به کتف ما هم نیست خودتی که ضرر می‌کنی :/ رفتنت برای ما مهم نیس
( اگه جوابی شنیدی بخاطر لحن کثیف خودت بوده
اگه نمیتونی باور کنی خودمو اولویت قرار دادم
پس تو دوست من نیستی
من بخاطر خودم ترکتون کردم چون روحم آرامش نداشت )
...................
آره من یه احمق بودم که ساده همه یه تیر فرو میکردن توی قلبم و میرفتن و منم چون اعتماد بنفسشو نداشتم و از خودم متنفرم بودم میگفتم حق با اوناس
اما عزیزم هر کس یه نظری داره تو از قیافه من خوشت نمیاد برام مهم نیس من نمیتونم به خاطر تو خودمو دستکاری کنم که خوشگل بنظر برسم
اگه کسی قرارع بخاطر هیکل و قیافم منو بخواد پس اصلا منو نخواد چون این آدم بدرد زندگی که سهله بدرد هیچی نمیخوره
......
عزیزم الان دوباره من و تو یه مدرسه ایم اما میدونی تفاوت کجاست ؟ اونجا که تو الان یه آدم ساکت و بی آزاری ک زور همه بش میچربه اما من یه آدم حاضر جواب که حقشو میگیره و مثل قبل نیستم که بایستم بهت نگاه کنم و با خودم بگم حق با اونه
آخرش از ترست رفتم خودم بهش گفتم دوسش دارم
میدونی همون روز ردم کرد :)
خیلی گریه کردم اما حداقل خوشحالم بجای اینکه همش حسرت اعتراف به دلم بمونه اعتراف کردم و رد شدم
الان احساساتم ناپدید شدن
...........
و تو هیچ وقت یادم نمیره چجوری بدنم به خاطرت کبود بود
هیچ موقع ازین زورگویی هوایی که خیلیاشو نگفتم به مامانم حرفی نزدم
از مدرسه متنفر بودم و میترسیدم
الآنم باز من و تو یه مدرسه میریم
و تو هم خیلی فرق کردی و مظلوم و تو سری خور شدی
نمی‌دونم یعنی خدا صدامو شنید اینجوری شدید همتون یا چی :) .....
...............
من هیچ وقت هیچ چیزیو به مدیر و معاون گزارش ندادم
برام اون موقع مهم بود باورم کنید اما الان بدرک میخوای باور کن میخوای نکن
من لازم نیست خودمو بهت ثابت کنم :)
...........
هیچ وقت اینجور رابطه ها رو درک نکردم
نمیگم چرا رل میزنید
به من چه
ولی از من نخواید که با یه پسر رابطه احساسی داشته باشم :/
هیچ وقت یادم نمیره همتون سعی کردید بهم بگید این رابطه ها خوبه اما دو هفته بعدش همتون دور هم گریه می‌کردید چون کات کردین
اما دو روز نشده رل جدید میزدید
خیلیاتونم برای پسره تن به هر کاری می‌دادید ...ر
وقتی احساس وفاداری و اعتماد نباشه پس این رابطه به نظرم غلطه ...
اگه چون خوشم نمیاد به نظرت املم مهم نیست
من امل بمونم بهتر اینه که خودمو آلوده کنم به همچین چیزایی :)
..................
آره من بچم خوشحالم که فک میکنی بزرگ نشدم
چون دنیای بزرگترا خوب نیست
می‌دونید من بزرگ شدم زودتر از آنچه فکرشو کنید
اما نخواستم بزرگ به نظر برسم
نمیخوام وارد مشکلات بزرگا بشم
اگه به نظرتون به خاطر این رفتارم همه فک میکنن مشکل دارم
و به همین خاطر خواستگار ندارم
پس چه بهتر
من دنبال کسیم که نگه چقدر بچه ای
بلکه از بچه بودنم راضی باشه
من با همین بچه بازیام خیلیا رو خندوندم توی غماشون
من بچه موندن رو دوست دارم
پس اگه نمیخوای بگی چیشده نگو الان دیگه برام مهم نیست که چیشده
..................
کلام آخر : من همتونو بخشیدم
من کیم ک نبخشم ، برید از اون بالایی بخواید ببخشتتون
من خودمو الان دوست دارم
قیافم به نظرم متوسطه
من خودمو اولویت قرار میدم
نمیگم بی احساس بازی در میارم
اتفاقا دلسوزی میکنم
حتی برای کسایی که روزی اذیتم میکردن
اما ازم نخواه خودمو از بین ببرم بخاطر بودن کنارت
شاید برا همینه عشق به فرد دیگه برام بی معنیه
چون من حاضر نیستم خودمو فدای یه نفر دیگه بکنم
قرار به مردن باشه حاضرم فداکاری کنم
اما نه اینکه زنده باشم اما به خاطر احساسم به یه نفر هر روز مردگی کنم
از وقتی به خودم علاقه پیدا کردم
خیلی بیشتر آدما بهم جذب شدن و ازم خوششون اومد
اما اینکه اونا جذبم بشن الان دیگه برام مهم نیس :)
می‌خوام به همه کسایی که از خودشون متنفرن و میگن کسی مارو نمی‌خواد بگم :
« هی تا وقتی تو خودت رو بخوای و دوست داشته باشی ، تا وقتی خدا همیشه هر جوری که باشی دوستت داره ... پس بقیه رو میخوای چیکار ؟! »
نمیگم کلا هر کی نزدیکت شد بگو برو به درک مهم نیستی
اما از کسی انتظار موندن و وفاداری و ... نداشته باش
هیچ وقت کامل اعتماد نکن
نباید اگه به کسی خوبی کردی منتظر باشی اونم به خوبی جوابتو بده
آدما این روزا دو شخصیتی شدن
دوست و دشمنت رو کنارت نگه دار خودت میفهمی چرا این حرفو میزنن :)
در آخر
: « چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام

زندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌ هم‌ هیچ نیست»






















حال خوبتو باهام تقسیم کنرونمایینظرتون راجب پست ؟
ترجیح میدم، به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید