مامان بزرگ
مامان بزرگ
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

۱۴۰۱ به پایان رسید !

دیگه آخرای ساله و گفتم یادی از امسال ک داره تموم میشه کنیم :)
۱۳ فروردین امسال دومین سالگرد حضور من توی ویرگوله :)
توی این دوسال خیلی ها بودن ک حالا نیستن...
شایدم هستن ولی خبری ندارم ازشون
یه سریاشون شبح وار میخونن و اعلام حضور نمیکنن
یه سریاشون پست نمیزارن ولی کامنت میزارن
یه سریاشون بی معرفت شدن دیه پیداشون نیس :)
دیه مثل قبل اینجا پر شور و حال نیس...
پستا بیشترشون بوی غم گرفته
خیلی طنز نویسامون دیه نیستن :)
کسایی ک الان خبری ندارم و اسماشون تو ذهنمه میگم
حباب
هیومن
نارنگی
حدیث
متین
یودین
بی نام
اسی
بهاری
کریزی مایند
پیدا شد
امین
پارسا
مسیح
آویشن
یه پسری بود ک کمیک داشت اسم کاربریش و خیلی باهاش بد حرف زدم و شاید دلشو شکستم :)











کامیاب!
























Mj_BD که خب یه مدت داداشم بود حالا نمی‌دونم کجاس

و خیلی ها ک حضور ذهن ندارم :)

اوم امسال برای من شخصاً اتفاقات رو بخوام بگم اینجوری بود :

پانسیون _ کنکور _ تولدم با دوستام _ آزاد تر شدنم _ رفتن ب دانشگاه _ مهم شدن مهم ترین آدم زندگیم _ اذیت هایی ک شدم برای کنکور و نتیجه کنکور کم نبودن _ اذیت های بعد کنکور و اتمام رابطه ام با خیلی از رفیقام _ اذیت شدن خودم و اون فرد مهم تو اتفاقاتی ک افتاد برامون _ دلتنگی _ شب های زیادی با گریه خوابیدن _ چشیدن طعم امن ترین آغوش زندگیم _ گرفتن عزیز ترین کادوی ولنتاین عمرم _ سرد شدنم با خانواده _ فهمیدن خیلی چیزا درمورد خودم _ پیدا کردن دوستای جدید _ ده کیلو کم کردم _ از چشم افتادن صمیمی ترین دوستم _ یه روز کامل تو خونمون با دوست صمیمیم گذروندن_ اولین صبونه با دوستام

و با همه خوبی ها و بدی هاش بد نبود :)

ولی از نظر کلیت بخوام بگم و همه جوانب رو ببینم سال مزخرفی بود ...

نداشتن حس امنیت

افسردگی

کشته شدن دختر ، پسرای همسن و کوچکتر خودم

تحمل نگاه بد و بی احترامی ها به خاطر چادرم ...

ترسیدن از مستقیم نگاه کردن ب دخترایی ک بی حجابن ( چون میترسیدم نگاهمو جور دیگه برداشت کنن )

خفه کردن صد ها بار جمله چه موهای قشنگی داری توی خودم ...( چون حقیقتا هر بار خواستم بگم رفتار خوبی ندیدم و ترجیح دادم ساکت بشم )

نرفتن توی هیچ کدوم از بغل های مجانی ( بازم چون حس میکردم به خاطر چادرم پس زده میشم )

گرون شدن دلار تا حدی ک ب خواب نمیدیدیم...

شرمنده شدن جلوی باباهامون برای پول شهریه و خرید و ...

به جای حس خوب موقع خرید حس عذاب وجدان و افسردگی گرفتن ...


و ....

الان یک سال گذشت

بالغ تر شدم

خیلی تغییرات کردم ب نظر خودم ...

و در آخر باید بگم معذرت می‌خوام از کسایی ک باهاشون برخورد و صحبت درستی نداشتم

و همچنین اگه به کسی گفتم نمیبخشمت یا هرچی

میبخشمت چون من کسی نیستم ک نبخشم ...

خدا به اون بزرگی میبخشه...

من ک یه بنده حقیرم نبخشم ؟!

چه بدی کردید چه دلخورم کردید

دیه ازتون دلخور و ناراحت نیستم و شاید اگه بخوای بازم بتونیم با هم دوست باشیم هوم ؟ ( البته می‌دونم و وزن و بار کلمات چقدر سنگینن و از وقتی روانشناسی میخونم بیشتر روی حرفام فکر میکنم )

مرسی ک امسالم نوشته هامو خوندید و تحمل کردید غر غر هامو ...

امیدوارم امسال سال متفاوتی بشه ...


پر باشه از لبخند...

از حسای خوب

کاش همه چی درست بشه

و ببینم ک مردمم به جای اینکه اینجوری خسته و تا امید باشن از زندگی

از زندگی لذت ببرن و به آینده امید داشته باشن

سال نو مبارک ?

ثمین ملقب ب خاله ثمانه

۱۴۰۱/۱۲/۲۸
...
























سال نو مبارک
ترجیح میدم، به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید