دیگه آخرای ساله و گفتم یادی از امسال ک داره تموم میشه کنیم :)
۱۳ فروردین امسال دومین سالگرد حضور من توی ویرگوله :)
توی این دوسال خیلی ها بودن ک حالا نیستن...
شایدم هستن ولی خبری ندارم ازشون
یه سریاشون شبح وار میخونن و اعلام حضور نمیکنن
یه سریاشون پست نمیزارن ولی کامنت میزارن
یه سریاشون بی معرفت شدن دیه پیداشون نیس :)
دیه مثل قبل اینجا پر شور و حال نیس...
پستا بیشترشون بوی غم گرفته
خیلی طنز نویسامون دیه نیستن :)
کسایی ک الان خبری ندارم و اسماشون تو ذهنمه میگم
حباب
هیومن
نارنگی
حدیث
متین
یودین
بی نام
اسی
بهاری
کریزی مایند
پیدا شد
امین
پارسا
مسیح
آویشن
یه پسری بود ک کمیک داشت اسم کاربریش و خیلی باهاش بد حرف زدم و شاید دلشو شکستم :)
کامیاب!
Mj_BD که خب یه مدت داداشم بود حالا نمیدونم کجاس
و خیلی ها ک حضور ذهن ندارم :)
اوم امسال برای من شخصاً اتفاقات رو بخوام بگم اینجوری بود :
پانسیون _ کنکور _ تولدم با دوستام _ آزاد تر شدنم _ رفتن ب دانشگاه _ مهم شدن مهم ترین آدم زندگیم _ اذیت هایی ک شدم برای کنکور و نتیجه کنکور کم نبودن _ اذیت های بعد کنکور و اتمام رابطه ام با خیلی از رفیقام _ اذیت شدن خودم و اون فرد مهم تو اتفاقاتی ک افتاد برامون _ دلتنگی _ شب های زیادی با گریه خوابیدن _ چشیدن طعم امن ترین آغوش زندگیم _ گرفتن عزیز ترین کادوی ولنتاین عمرم _ سرد شدنم با خانواده _ فهمیدن خیلی چیزا درمورد خودم _ پیدا کردن دوستای جدید _ ده کیلو کم کردم _ از چشم افتادن صمیمی ترین دوستم _ یه روز کامل تو خونمون با دوست صمیمیم گذروندن_ اولین صبونه با دوستام
و با همه خوبی ها و بدی هاش بد نبود :)
ولی از نظر کلیت بخوام بگم و همه جوانب رو ببینم سال مزخرفی بود ...
نداشتن حس امنیت
افسردگی
کشته شدن دختر ، پسرای همسن و کوچکتر خودم
تحمل نگاه بد و بی احترامی ها به خاطر چادرم ...
ترسیدن از مستقیم نگاه کردن ب دخترایی ک بی حجابن ( چون میترسیدم نگاهمو جور دیگه برداشت کنن )
خفه کردن صد ها بار جمله چه موهای قشنگی داری توی خودم ...( چون حقیقتا هر بار خواستم بگم رفتار خوبی ندیدم و ترجیح دادم ساکت بشم )
نرفتن توی هیچ کدوم از بغل های مجانی ( بازم چون حس میکردم به خاطر چادرم پس زده میشم )
گرون شدن دلار تا حدی ک ب خواب نمیدیدیم...
شرمنده شدن جلوی باباهامون برای پول شهریه و خرید و ...
به جای حس خوب موقع خرید حس عذاب وجدان و افسردگی گرفتن ...
و ....
الان یک سال گذشت
بالغ تر شدم
خیلی تغییرات کردم ب نظر خودم ...
و در آخر باید بگم معذرت میخوام از کسایی ک باهاشون برخورد و صحبت درستی نداشتم
و همچنین اگه به کسی گفتم نمیبخشمت یا هرچی
میبخشمت چون من کسی نیستم ک نبخشم ...
خدا به اون بزرگی میبخشه...
من ک یه بنده حقیرم نبخشم ؟!
چه بدی کردید چه دلخورم کردید
دیه ازتون دلخور و ناراحت نیستم و شاید اگه بخوای بازم بتونیم با هم دوست باشیم هوم ؟ ( البته میدونم و وزن و بار کلمات چقدر سنگینن و از وقتی روانشناسی میخونم بیشتر روی حرفام فکر میکنم )
مرسی ک امسالم نوشته هامو خوندید و تحمل کردید غر غر هامو ...
امیدوارم امسال سال متفاوتی بشه ...
پر باشه از لبخند...
از حسای خوب
کاش همه چی درست بشه
و ببینم ک مردمم به جای اینکه اینجوری خسته و تا امید باشن از زندگی
از زندگی لذت ببرن و به آینده امید داشته باشن
سال نو مبارک ?
ثمین ملقب ب خاله ثمانه
۱۴۰۱/۱۲/۲۸
...