پارت دوم
امروز روز شش سالگی من بود.
گفتم من باید مامان و بابا رو ببینم .
راستش بابا تو کما است🙁
گفتم که من باید برم.😭
باشه ، گریه نکن رسیدیم به شهر،الان گذرنامه ت رو می گیرم.
رفتم و کارای گذرنامه م رو انجام دادم.
بهم گفتن هفته ی دیگه پسچی می فرسته خونتون .
رفتم هتل آبجی م .
خیلی خسته شده بودم ،خوابیدم.😴
ساعت ۱۲ بیدار شدم، رفتم دستام رو شستم و صبحانه م رو خوردم و رفتم پیش آبجی می خواستم ازش چند تا سوال بپرسم.
چه کشوری رفتن؟
فعلا کره جنوبی.
چرا کره جنوبی؟
چون مامان خبر نگار هست و میخواد در باره ی تدریس کشور ها گزارش بنویسه تا الان کشور های ترکیه ، کره شمالی ، انگلیس رفته و کلا باید از ۴ تا کشور به دلخواه انتخاب می کرد.
پس خودش میاد ایران درسته؟
نه، چون خاله آنجا تنها ست امکان داره چند سالی بمونه.