از کنکورم به اینور، زندگیم از این رو به اون رو شد.. در واقع اولش خوب بودا! بذا واضح توضیح بدم.. تا وقتی که کنکور داشتم، تنها شبکه اجتماعیم تلگرام بود و تنها آدمی که باهاش در ارتباط بودم خانوادم بودن.. اصلا به آشنا شدن و دوست شدن و رفیق شدن با کسی یا فعالیت تو سوشال مدیا نمیتونستم فکر کنم! خیلی هم اذیت میشدم! فک کن دلت میخواست دایره ارتباطیت و مثه قبل بزرگ کنی اما طنابی به اسم درس و آزمون و تراز و کنکور، دست و پاتو بسته بود.. به زور خودم و تا خرداد کشیدم.. پیجم و باز کردم اما سعی میکردم کنترلش کنم و زیاد نرم سمتش! واقعا هم همینطور بود.. بعد دو سال داشتم پیجم و باز میکردم و واقعا ذوق داشتم... نزدیک 2کا فالور داشتم.. همونجا قطبام فعال شد و تمام کسایی رو که نمیشناختم ریمو و انفالو کردم و تنها کسایی که و که در حد سلام و خدافظی بودن با دوستام نگه داشتم.. خب واسه من ضیافت بود.. تو چند تا آپ بازی دیگه جوین دادم تا اون دایره رفاقتی و بزرگ کنم.. کنکورم و که دادم، بیشتر غرق این فضا دوباره شدم.. یعنی انگار دو تا صعود داشتم و یه نزول.. 1.صعود اول قبل کنکورم بود که خیلی تو سوشال مدیا فعالیت داشتم. 2.نزول 3 ساله فعالیت بخاطر داستان کنکورم. 3.صعود دوم بعد کنکورم که فعالیتم داشت اوج میگرفت.
حالا چرا گفتم اوایل صعود دوم خوب بود؟ چون من منزوی تقریبا از تو غارم در اومده بودم و داشتم باز دوستامو میدیدم و میرفتم بیرون و سر صحبت و با نیمچه کراش ها باز میکردم.. خب بعد از مدت ها بود.. اما کم کم که گذشت من باز دلم میخواست به (نزول) برگردم.. حالا چرا این و میگم:
_شاید پست خداحافظی با اینستاگرامتو و تو همین صفحه ام خونده باشید.. اگه نخوندین لینکش و میذارم.. من خودم آدمی بودم که اخرای دوره ی صعود اولم داشتم با دیدن اینستا بالا نیوردم و نه فقط برای کنکورم، بلکه با میل خودم از اون فضا لفت دادم.. دیدن شرایط زندگی پرفکت بقیه واقعا اذیتم میکرد.. نه از حسادت.. از اینکه ما واسه یه عده زیادی که کار تولید بی محتوایی و رواج میدن، حکم کیف پول و داریم و از نگاه های ما کسب درآمد میکنن.. حالا خود ما داریم تو بدترین شرایط دست و پا میزنیم و ناخواسته واسشون کیف پول شدیم..
_راجع به توییتر صحبتی نمیکنم چون آخرین بار 2021 یه پیج جدید باز زدم و دیدم مثه همون 2019 بود که فعالیت داشتم و شاید هم بدتر.. همه میپرن بهت.. اصلا چه تو دوره های صعودم و چه نزولم دیگه به اونجا برنگشتم..مطلب خداحافظی با توییتر و هم میذارم..
_مورد بعدی اینه که این کاربر یک آدم به شدت اورثینک کننده ای هست و ذهنش تماما درگیر اتفاقات سوشال مدیا میشود.. این کاربر 3روز تمام بخاطر یک ویدئو از یک کودک فلسطینی اشک میریخت و زندگی به معنای کامل جهنم شده بود.. یا از اینها گذشته، ذهنم تماما درگیر حرفهای آدم های قلابی مجازی میشه.. مدام با خودم تکرار میکنم که اینها واقعی نیستن، اما دست خودم نیست.. در طول روز هی چکشون میکنم.. پروفایل و پست و استوری و آخرین بازدید و پیگیری میکنم و خب این واقعا مریضیه..
_مورد بعدی حس پوچی و خالی بودنه.. اینکه ملت به کار و زندگیشون میرسن و من سر هر فرصتی گوشی و برمیدارم و بی تحرک نشستم و بهشون نگا میکنم و وقتم و هدر میدم.
این از موارد مهم بود که باید بهشون توجه کنم.. الان دلم نزول دوم و میخواد اما از یه طرفی به خودم میگم اینطوری که نمیشه! بالاخره این فضایی هست که برای همه وجود داره.. نمیشه اصلا کامل از همه جا لفت داد و از طرفی من آدم به شدت حساسی هستم و نمیتونم واقعا این داستان و مدیریت کنم(هر دیقه من باید این داستان و مدیریت کنم.. نمیتونم.. من یه نفر اینجا زندگیمو هندل کنم هنر کردم?) واقعا کلافه شدم و نمیدونم باید چیکار کنم.. در حالی که کارای مهم و دانشگاه و کار و بارم تو این فضاس، از یه طرف عامل درگیری ذهنیم هم تو این فضاست..
تا وقتی فکر کنم و یه راه حل پیدا کنم، از همه اکانت ها موقت لفت دادم.. اینستا، تلگرام،یوتوب و باقی موارد.. نمیدونم هدفم چیه.. واقعا سردرگمم..
از یه طرف میگم خودت باید خودت و مدیریت کنی که این فضا باشه و زیاد سمتش نری نه اینکه نباشه.. خب نباشه هیشکی سمتش نمیره..
از یه طرف اینایی و میبینم که راحتن و اصلا هیچ شبکه اجتماعی ای ندارن و راحت به زندگی واقعیشون ادامه میدن..