ویرگول
ورودثبت نام
پریسا
پریسا
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

صعود به قله‌ی قدمگاه، سومین برنامه‌ی آمادگی صعود به قله‌ی دماوند

گروه طبیعت‌گردی آرنیکا اکوتور

مربی و سرپرست گروه: سینا سراجیان

راهنمای طبیعت گردی و میاندار گروه: آیدا احمدی

میاندار گروه: احسان هاشم نژاد

عقبدار گروه: حسن سلیمان خانی

تعداد اعضای گروه: ۲۱ نفر

تاریخ: ۲ تیر ۱۴۰۲

***

قله‌ی قدمگاه در شمال غرب شهرستان مهدی‌شهر است و با ارتفاع ۳۶۵۱، دومین قله‌ی بلند این شهرستان است. صعود به این قله سومین برنامه از هفت برنامه‌ی گروه ما برای آمادگی صعود به قله‌ی دماوند است.

هر هفته پس از هر برنامه، گزارش آن نوشته می‌شود و در همین سایت منتشر می‌شود. می‌توانید گزارش برنامه‌ی قبلی، یعنی صعود به قله‌ی دارآباد، را هم در این لینک بخوانید.

***

گروه ساعت ۴ صبح روز جمعه در امیرآباد تهران جمع شد تا سوار ماشین‌ها شویم و به سمت گردنه‌ی گدوک و بعد قله‌ی قدمگاه راه بیوفتیم. ساعت ۴:۳۰ راه افتادیم و ۶:۳۰ به گردنه‌ی گدوک رسیدیم. گردنه مه غلیظی داشت و هوای آنجا از مسیر قبل و بعد سردتر بود، طوری که می‌خواستیم تهویه‌ی ماشین را از کولر به بخاری تغییر دهیم.

گردنه گدوک
گردنه گدوک

پس از رسیدن به گردنه از یک مسیر خاکی حرکت را ادامه دادیم و در این مسیر گیاه خار مریم دیده می‌شد و زمین پر بود از تارهای عنکبوت شبنم گرفته. حدود یک ساعت به مسیر ادامه دادیم و ساعت ۷:۴۵ ماشین‌ها را پارک کردیم و در دشت چالمیش برای صبحانه توقف کردیم. دشت چالمیش در ارتفاع 2600 متر از سطح دریا قرار داشت و مثل گردنه گردوک مه آن را فراگرفته بود. البته مه ناگهان کم می‌شد و دوباره بعد از چند دقیقه غلیظ می شد.

دشت چالمیش
دشت چالمیش

ساعت ۸:۴۰ بعد از خوردن صبحانه و گرم کردن مسیر به قله را پیش گرفتیم.

حرکت گروه از دشت چالمیش
حرکت گروه از دشت چالمیش

مسیر پر از گون و اسپرس کوهی و گیاهی با برگ‌های تیغ‌دار شبیه به کنگر بود. از آیدا درباره‌ی آن گیاه پرسیدم گفت «چون گیاه الآن گل و میوه ندارد، نمی‌توانیم با قطعیت آن را شناسایی کنیم ولی از شکل برگ و با توجه به رویش کنگر در منطقه می‌توانیم حدس بزنیم کنگر است.» جلوتر که رفتیم گل‌های استکانی بنفش زیادی به چشم می‌خورد. گل های کوچک مختلفی هم در راه دیدم حتی بعضی از بوته های گون و اسپرس هم پر از گل بودند. آیدا و سینا به ما توضیح دادند که بوته‌های گون اهمیت زیادی دارند و حتی به بوته‌های خشک شده‌ی آن نباید آسیب زد چون جانوران مختلف زیر آن‌ها زندگی می‌کنند. در راه متوجه گلسنگ‌های نارنجی، مشکی و سبز زیادی روی سنگ‌ها شدم که نشانه‌ی پاکیزگی هوای آن جا بودند.

مسیر سرسبز
مسیر سرسبز

چند جای مسیر سنگ‌های روی هم چیده شده هم دیدیم. من اول فکر کردم کسی برای سرگرمی آن‌ها چیده است ولی با تکرار این منظره به این موضوع شک کردم بعد از همنوردان شنیدم سنگ‌ها برای مشخص شدن مسیر تا قله چیده شده‌اند.

سنگ‌های نشان دهنده‌ی مسیر تا قله
سنگ‌های نشان دهنده‌ی مسیر تا قله

در مسیر حرکت قله خرونرو و چند قله‌ی دیگر سمت چپمان سرک کشیده بودند. پشت سرمان هم منظره‌ی زیبایی از قله‌ی اتابک دیده می‌شد. منظره‌ی هیجان‌انگیزی که در سمت راستمان بود دریایی از ابرهای زیبا بودند که به نظر می‌رسید مثل آبشاری از ابر از کوه‌ها جاری شده‌اند و فضا را پر از ابر کرده‌اند. پشت سرمان در دور دست زاغ‌های نوک سرخ هم دیده می‌شدند و نزدیک قله اطرافمان بادخورک‌ها در پرواز بودند. من طبق معمول موفق نشدم با دوربین عکسی از آن‌ها شکار کنم. در مسیر برگشت از همنوردان شنیدم که عقربی هم دیده بودند ولی من که در گروه جلوتر از آن‌ها بودم دیدنش را از دست دادم!

منظره‌ی قله‌ی اتابک
منظره‌ی قله‌ی اتابک
منظره‌ی قله‌ی خرونرو
منظره‌ی قله‌ی خرونرو
منظره‌ی ابرها
منظره‌ی ابرها

ابتدای مسیر نسبتا هموار بود ولی جلوتر که رفتیم شیب مسیر بیش‌تر شد. بخشی از مسیر تا قله به صورت شن‌اسکی بود و شیب تندی داشت بالا رفتن از این بخش واقعا نفس‌گیر بود. احساس می‌کردم با هر چند قدم بالا رفتن یک قدم هم پایین می‌آیم. بعضی از بچه‌های گروه هم به نفس‌نفس افتادند و می‌ایستادند. من متوجه شدم این جای مسیر پوشش گیاهی کم‌تر شده بود. البته بوته‌های گون و اسپرس همچنان در مسیر بودند ولی پراکنده‌تر و دورتر از مسیر حرکت ما. دلیل این موضوع هم از توضیحات سینا درباره‌ی پایین آمدن مشخص شد. در مسیر برگشت سینا حرکت به صورت شن‌اسکی را نشان داد ولی گفت این نوع حرکت پوشش گیاهی را از بین می‌برد و باعث فرستایش می‌شود و نباید از آن استفاده کرد مگر در مواقع ضروری و از مسیری که گیاه نیست. دلیل نبود گیاهان در آن بخش از مسیر هم پایین آمدن کوهنوردان از آن جا به صورت شن‌ اسکی بود.

فرود گروه
فرود گروه


به حرکت ادامه دادیم و در نزدیکی قله برای استراحت و گوش دادن به صحبت‌های سینا، سرپرست گروه نشستیم. سینا درباره‌ی علایم ارتفاع‌زدگی و همینطور حفاظت از کوهستان توضیحاتی داد. او توضیح داد که هیچ وقت نباید چیزی از طبیعت برداریم یا چیزی آن جا جا بگذاریم و گفت اولین بار که سال‌ها پیش به دیدن این قله می‌آمد پر از فسیل بود، چون در قدیم این منطقه زیر دریا بوده است، ولی الآن هیچ فسیلی دیده نمی‌شود چون مردم آن‌ها را برداشته‌اند. مدتی آن جا نشستیم و سینا توضیح داد برای هم‌هوایی و آمادگی صعود به دماوند از ما خواسته مدتی در این ارتفاع باشیم.

پس از استراحت و شنیدن توضیحات راهی قله شدیم و ساعت ۱۲ به قله رسیدیم.

قله‌ی قدمگاه
قله‌ی قدمگاه

روی قله عکس گرفتیم و به توضیحات جالب سینا درباره‌ی این کوه و منظره خاص از آن ارتفاع گوش دادیم و ساعت ۱ به سمت پایین راه افتادیم، البته بعد از تنظیم بند کفش و باتوم برای فرود.

فرود گروه
فرود گروه

اول مسیر فرود به صورت شن‌اسکی بود و با فرود‌های قبلیمان متفاوت بود و بعضی از بچه‌ها چند بار لیز خوردند ولی همگی بعد از آن به بخش هموار و مه‌آلود انتهای مسیر رسیدیم و در نهایت ساعت ۴.۵ به محل شروع حرکت در دشت چالمیش رسیدیم.

در دشت چالمیش سرد کردیم بعد با خیال راحت برای ناهار نشستیم غافل از این که هنوز بخش سختی از مسیرمان باقی مانده بود، ۵ ساعت در ترافیک تا رسیدن به تهران!

نوشته‌ی پریسا پورمند



























قله‌ی قدمگاهکوهپیماییکوهنوردیدماوندگزارش سفر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید