نویسنده و پژوهشگر: سعیده ملایی
خوشههای خشم رمانی به قلم جاناشتاین بک در سال ۱۹۴۰ میلادی به کارگردانی جانفورد به فیلم سینمایی تبدیل شد. این رمان در زمان انتشار خود، با جنجالهای زیادی همراه شد و برخی آن را یک اثر کمونیستی نام برده و برخی کارگران آن را به آتش کشیدند. در این میان اما کشیشی برای جاناشتاینبک نامه نوشت و از او خواست تا درباره «یهودی بودن خود» توضیح بدهد و از او پرسید آیا این رمان، در جهت احیای معنوی یهودیان و براساس افکار ضدهیتلری نوشته شده یا نه؟ جان اشتاین بک در پاسخ به انجمندوستداران دموکراسی نامهای ارسال کرد و نوشت: «اگر بخواهم درباره یهودی بودن یا نبودن خود توضیح بدهم، این کار دموکراسی آمریکایی (!) را زیر سوال میبرد، من یک آمریکایی با ریشه آلمانی_ایرلندی هم هستم.»
نکته جالبی که آن کشیش لحاظ کرده بود نام رمان Grapes of Wrath بود. خوشههای خشم اصطلاحی برگرفته از متن کتاب مقدس است. آنجا که در سفر مکاشفه وجود دارد:«متن : داس تیز خود را بکار ببر و انگورهای تاکستان این جهان را بچین. زیرا خوشههای آن رسیدهاست. پس فرشته داس خود را بکار برد و انگورهای تاکستان این جهان را چید و آنها را در چرخشت بزرگ غضب خدا ریخت.»
انتخاب این اسم برای عنوان رمان از جاناشتاینبک از یک سو و محتوای کتاب در دعوت به سوی سرزمین موعود که در کالیفرنیا تجلی یافته، برخی را دچار تئوری توطئه کرد و آنها را درباره یهودی بودن جاناشتاینبک به تردید انداخت. در بخشی از فیلم پدر خانواده که بر سر میز غذا در حال غذا خوردن است به همسر پیر و نوههایش میگوید که در کالیفرنیا به مقدار زیادی انگور خواهد خورد و آنقدر تکان میخورد تا انگورهای داخل شکمش به شراب تبدیل بشوند، ... انگور یکی از ایدهآلهای خانواده برای رفتن به کالیفرنیا است.
هرچند آمریکا در زمان کشف خود برای مهاجران اروپایی یهودی، کنعان جدید یا اورشلیم در نظر گرفته شده بود، اما در فیلم جان فورد هم میبینیم که این رویا رنگ باخته و با آشکار شدن مصائب و با به آتش انداخته شدن عکس مجسمهآزادی درون آتش توسط مادر خانواده، مهاجران فقیر را در جستجوی یوتوپیایی جدید، تشویق میکند. پیشتر هم جاناشتاینبک در کتاب شرقعدن، داستان هابیل و قابیل برگرفته از کتاب مقدس را متجلی و به تصویر کشیده بود.
برخی بر این اعتقادند که تام جوادز، نقش اصلی، نمادی از موسی (ع) در سفر خروج است که بنیاسرائیل را به سرزمین موعود رهنمون میسازد. نویسنده با وام گرفتن حوادث از رکود بزرگ آمریکا، همسو با سیاست پدران معنوی اسرائیل از جمله تئودور هرتزل پیش میرود و برای دعوت اقشار مختلف یهودی، کتابی آمریکایی با درونمایه یهودی و البته مارکسیستی و ... مینویسد.
اشتاین بک کتاب را روی موضوعات بسیار جهانیتر از مرزهای آمریکا و براساس داستان کتاب مقدس و سفر خروج، و هم ظرفیت بشر برای بقا در مواجهه با مصیبت، پیشمیبرد. او به عهد عتیق، بنی اسرائیل و خروج و همچنین به مسیح و عهد جدید اشاره میکند. به عبارت دیگر، میتوان گفت که اشتاینبک خواننده را از طریق توسعه کتاب مقدس جلو میبرد تا انسانیت و دین در حال رشد مهاجران را نیز آشکار کند.
برخی صحنههای فیلم جانفورد در به تصویر کشیدن کمپ کارگران، به اردوگاه آسوشیتس یهودیان شباهت دارد و تئوری توطئه درباره یهودی بودن اثر را قوت میبخشد. مادر در این فیلم نیز نقش معلم و راهنمای معنوی را دارد و فرزندان آواره، فقیر خود را در جهت دستیابی به زندگی بهتر امید میدهد.