نویسنده و پژوهشگر: سعیده ملایی
💢✍️محاکات تاریخی «ملویل» در ارتشسایهها، ادای دینی به الجزایریهای غیرنظامی
محاکات، تجربهای هنری است و ریشهای یونانی دارد و به آن (mimesis) میگویند. در محاکات چیزی در برابر ما قرار میگیرد و ما آن را شبیهسازی میکنیم. درواقع اثر هنری شبیه به آن شیء میشود. محاکات با تصرف و تغییر همراهاست. برای مثال در مقابل خود منظرهی یک دریاچه را داریم و قصد داریم آن را نقاشی کنیم. حالا ممکن است بعد از به دست گرفتن قلمو، آن را دچار تغییر نموده و با پررنگ یا کمرنگ کردن عناصر، تصویری متفاوت اما با الهام از اصل منظره ارائه بدهیم. ملویل کارگردان موج نویی فرانسه، دست توانایی در محاکات تاریخ و هنر در آثار سینمایی دارد. او در فیلم «ارتشسایهها» ۱۹۶۹، محاکاتی تاریخی را پیش روی مخاطب قرار میدهد.
این فیلم که فرانسه را در زمان اشغال فرانسه به تصویر میکشد، داستان مبارزانی است که محرمانه و در سایه، به جنگ با ارتش نازی در داخل مرزهای خود میپردازند. این فیلم که میتواند در فهرست فیلمهای «مقاومت بدون خشونت» قرار بگیرد، فیلمی وطنپرستانهاست. با این وجود کارگردان در بیست دقیقهای ابتدایی فیلم با گنجاندن دو کاراکتر ناشناس الجزایری و یک مونولوگ دوخطی، فاجعهی آزمایش اتمی فرانسویان روی مردم غیرنظامی الجزایر را به یادآورده و با صحنههای پسین آن را محاکات میکند.
در اوایل دههی شصت قرن بیستم وقتی سینمای فرانسه درگیر موج نوی خود بود، در شاخ آفریقا نظامیان فرانسه در حال اجرای آزمایشات هستهای هولناکی روی مردم الجزایر بودند. «رقان» و «عین ایکر» در الجزایر اصلیترین ایستگاههای مورد استفاده فرانسویها برای انجام آزمایشهای هستهای در دهه ۱۹۶۰ بودند و آزمایشهای دیگری نیز توسط فرانسه در «حمودیه» انجام شد. فرانسه بین سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۶۱ چهار انفجار هستهای در الجزایر انجام داد. این بمبها در مرکز آزمایش نظامی کویر منفجر میشد. سربازان، ساکنان محلی و عشایر، در معرض سطح بالایی از پلوتونیوم قرار گرفتند.
فرانسویها از الجزایریها به عنوان موش آزمایش انسانی استفاده کردند تا از تأثیر تشعشعات هستهای روی سوژهی انسانی مطلع شوند، فرانسه حدود ۴۲ هزار، الجزایری را برای این آزمایش ها مورد استفاده قرار داد.
ملویل با گنجاندن دو الجزایری بالای سر جسد مرد کاتولیک، با آن لباسهای عجیب، که آزمایششوندگان بمب هستهای را در آن عکس معروفشان تداعی میکند، و با مونولوگی که حاکی از وجود ملیتهای مختلف از جمله الجزایریها در آن اردوگاه مخصوص نازیها است، شرایط پیش آمده در الجزایر را محاکات میکند و در دیالوگ بین مرد داروساز و فیلیپ ژربیه (لینو ونتورا) ، که هر دو اسیرند، سیاست فرانسه را به مسخره میگیرد. مرد داروساز به فییلیپ که تازه وارد زندان_اردوگاه شده درباره اتهام خود سخن به میان میآورد و میگوید: «میدونی خمپاره مالر چیه، یه نوع نارنجک بیضی شکله که تحت فشار عکسالعمل شیمیایی ایجاد میکنه، من یه شیمیدان بودم و مجبور بودم خمپاره داشته باشم، اما اونا به خاطر همین منو گناهکار اعلام کردند و من نمیدونم چرا؟!».
مخاطبی که تاریخ حضور فرانسه در الجزایر را بداند، از این محاکات هوشمندانه به شگفت خواهد آمد. ملویل از آنچه نازیها بر سر کشورش آوردند عصبانی است، اما اثبات این اشغال برای او، چیزی از شناعت، آزمایشات اتمی کشورش بر الجزایر کم نمیکند. و این همان مفهومی است که ملویل با این صحنههای ابتدایی قصد گفتنش را دارد و تکلیفش را با این ماجرا مشخص میکند.
البته ملویل از داستانهای پریان، تابلوهای معروف و شاهکارهای هنری نیز به نفع اندیشه خود در فیلمهایش محاکات دارد که هر کدام تحقیقی جداگانه را میطلبد.