ویرگول
ورودثبت نام
سعیده ملایی
سعیده ملایینویسنده، مترجم.
سعیده ملایی
سعیده ملایی
خواندن ۴ دقیقه·۹ ماه پیش

نقد فیلم جاده‌انقلابی؛ فرار از ایده‌آل‌های آمریکای دهه پنجاه به فرانسه آشوب‌زده اما رمانتیک

فیلم جاده انقلابی (Revolutionary Road) به کارگردانی سام مندس، نگاهی تلخ و عمیق به زندگی زناشویی و رؤیاهای بر باد رفته جامعه‌ی مدرن دارد. لئوناردو دی‌کاپریو و کیت وینسلت با بازی‌های قدرتمندشان، پوچی و سرخوردگی زوجی را به تصویر می‌کشند که در دام روزمرگی و انتظارات اجتماعی گرفتار شده‌اند. فیلم با روایتی سنگین و گاه نفس‌گیر، نقد تندی به آرمان‌های دست‌نیافتنی و فشارهای زندگی آمریکایی دهه ۵۰ ارائه می‌دهد. هرچند ریتم کند و فضای غم‌انگیزش ممکن است برای همه جذاب نباشد، اما در نشان دادن واقعیت‌های پنهان روابط انسانی موفق عمل می‌کند.
داستان درباره زوجی به نامهای فرانک و ایپریل است که از زندگی در آمریکای دهه پنجاه خسته شده‌اند و قصد مهاجرت به فرانسه را دارند. بخش‌هایی از فیلم درباره رؤیاپردازی‌های ایپریل (کیت‌وینسلت) و تلاش او برای متقاعد کردن همسرش برای رفتن به این سفر با وجود داشتن دو فرزند و سختی‌های احتمالی است.
دهه ۵۰ در آمریکا از یک طرف با نوعی ثبات و نظم اجتماعی همراه بود که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود. بسیاری در آن دوره در جستجوی زندگی "ایده‌آل" بودند: خانه‌های بزرگ حومه شهر، خانواده‌های هسته‌ای، و همرنگی با جماعت که در رسانه‌ها مثل تلویزیون و تبلیغات حسابی ترویج می‌شد.
اما همین ثبات برای بعضی‌ها حس خفگی داشت. نقش‌های جنسیتی سفت و سخت بود—مردان کار می‌کردند، زنها خانه‌دار بودند—و فشار برای "عادی" بودن گاهی آدمها رو در یک چرخه تکراری و بدون خلاقیت گیر می‌انداخت. فرهنگ مصرف‌گرایی هم تازه داشت اوج می‌گرفت، و انگار همه باید یک مدل زندگی رو دنبال می‌کردند. برای کسانی که متفاوت بودند یا دنبال چیزی بیشتر از این الگوها بودند، این فضا می‌توانست حسابی کلافه‌کننده باشد.




در مقابل پاریس در دهه ۱۹۵۰ حال و هوای کاملاً متفاوت با آمریکا داشت، هرچند هنوز تحت تأثیر جنگ جهانی دوم بود. بعد از آزادسازی پاریس در ۱۹۴۴، دهه ۵۰ دوره بازسازی و بازگشت به زندگی بود، ولی با حس نوستالژیک و در عین حال پویا. شهر هنوز زخم‌های جنگ رو داشت؛ ساختمان‌های تخریب‌شده، اقتصاد شکننده، و کمبودهایی که تازه داشت کم‌کم جبران می‌شد. اما همان موقع، پاریس دوباره داشت به مرکز فرهنگی و هنری دنیای وقت، تبدیل می‌شد.
جو پاریس در این دهه پر از تضاد بود. از یک طرف، کافه‌های معروف پر از روشنفکران، نویسنده‌ها و فیلسوف‌هایی مثل ژان پل سارتر و سیمون‌دو بووار بود که بحث‌های اگزیستانسیالیستی و ایده‌های جدید را پیش می‌بردند. این جاها پر از دود سیگار، بحث‌های داغ و -علی‌الظاهر- حس آزادی فکری بود که در آمریکا کمتر دیده می‌شد. جاز هم در کلوب‌های زیرزمینی غوغا می‌کرد و شب‌های پاریس را زنده نگه می‌داشت.
از طرف دیگه، زندگی روزمره برای مردم عادی هنوز سخت بود. جیره‌بندی غذا تا اوایل دهه ۵۰ ادامه داشت و بسیاری از مردم در آپارتمان‌های تنگ و بدون امکانات زندگی می‌کردند. مهاجرت از مستعمره‌های سابق فرانسه هم شروع شده بود و تنوع فرهنگی جدیدی به شهر اضافه می‌کرد، ولی با خودش تنش‌های اجتماعی هم می‌آورد. پاریس آن زمان حس رمانتیک و آشوب‌زده داشت؛ هم غرق در گذشته بود، هم داشت آینده رو می‌ساخت.
زوج فیلم جاده انقلابی در فیلم تصمیم داشتند تا آمریکا رو رها کنند و به سرزمین رؤیاهاشون که در ذهن‌شان ساخته بودند یعنی فرانسه بروند.
فیلم بر اساس رمانی از «ریچارد ییتس» ساخته شده که خود زندگی پر از ناکامی و افسردگی را تجربه کرده بود و این حس تلخ به خوبی به مخاطب فیلم منتقل شده‌است. کیت وینسلت برای نقش‌آفرینی‌اش در این فیلم بسیار تمرین کرد تا لهجه آمریکایی دهه ۵۰ رو بی‌نقص ادا کند، و حتی لئوناردو دی‌کاپریو را مجبور می‌کرد با لهجه صحبت کند تا لهجه خودش نمود بیشتری پیدا کند.
یک غافلگیری دیگر در داستان این بود که شخصیت جان گیوینز (پسر میانسال همسایه)، که انگار دیوانه به نظر می‌آمد، در واقع تنها کسی بود که حقیقت زندگی فرانک و اِیپریل رو بدون پرده به زبان آورد، این نقطه عطف نشان داد گاهی آدمهای به‌ظاهر "نرمال" از همه گم‌شده‌ترند.
نظر منتقدان درباره جاده انقلابی به طور کلی مثبت بوده، هرچند با انتقاداتی همراه شد. در سایت روتن تومیتوز، فیلم امتیاز ۶۷ درصد داره که نشان می‌دهد اکثراً از فیلم استقبال کردند. منتقدان بازی لئوناردو دی‌کاپریو و کیت وینسلت رو تحسین کردند و گفتند شیمی بینشون دوباره مثل تایتانیک درخشان بوده‌است. مثلاً راجر ایبرت به فیلم چهار ستاره داد و نوشت: «یه تراژدی مدرن که با دقت و ظرافت ساخته شده و نشون می‌ده چطور زندگی روزمره می‌تونه آدما رو خفه کنه.»
از نظر کارگردانی، سام مندس هم برای خلق فضای سنگین و واقعی دهه ۵۰ ستایش شد. ولی بعضی منتقدان مثل منتقدان نیویورک تایمز نوشتند فیلم زیادی افسرده‌کننده‌ست و ریتمش گاهی کند می‌شود، که ممکنه مخاطب عام رو خسته کند. شخصیت‌پردازی هم مورد توجه بود؛ مایکل شنون برای نقش مکملش (جان گیوینز) حتی نامزد اسکار شد، چون با حضور کوتاه اما تاثیرگذارش، عمق داستان رو بیشتر کرد.
در کل، منتقدان فیلم رو اثر هنری قوی با اجرای فوق‌العاده دونستند، ولی بعضیا فکر کردن غم و سنگینی بیش از حدش یه کم تو ذوق می‌زنه، اگر دوست ندارید غم فیلم خفه‌تان کند، بی‌خیال دیدنش شوید. اسم فیلم هم به نوعی کنایه به زندگی تکراری و کسل‌کننده زوج داستان بود، در واقع خونه ماتم‌زده اونها ته جاده‌ای بود که این زوج در هیجان روزهای اول خرید خونه اسمش رو گذاشته بودند: جاده‌انقلابی.


جنگ جهانی دوم
۲
۰
سعیده ملایی
سعیده ملایی
نویسنده، مترجم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید