ویرگول برای من یعنی... تنهایی که تنها نیست
نمیدونم چی شد که یه روز اومدم و نوشتم. شاید خسته بودم، شاید پر. فقط میدونم وقتی نوشتم، سبک شدم. و وقتی دیدم کسی خونده، کسی پسندیده، کسی حتی یه نقطه گذاشته، فهمیدم تنها نیستم.
ویرگول برای من یعنی یه میز چوبی وسط یه کافهی خیالی، که روش دفترم بازه، یه فنجون چای داره بخار میکنه، و چند نفر ساکت و صمیمی نشستن و میخونن. نه قضاوتی، نه عجلهای. فقط خوندن، فقط نوشتن.
تو این دنیا که پر از سر و صداست، ویرگول برای من یعنی یه نقطهی سکوت... یه نقطهی روشن.
#ویرگول_برای_من_یعنی