زندگی کاری بدون یک نرم افزار هلپ دسک، تیکتینگ و یا مدیریت پشتیبانی مشتریان باید چیز عجیبی باشه! خصوصا این ایامی که همه ترجیح میدن پشتیبانی سازمان یافتهتری دریافت کنند، بدونن از وقتی درخواستی ثبت کردن تا زمانی که پاسخ داده شده، چقدر زمان گذشته و اصلا الان کارشون تو چه مرحلهایه. حتی تصور یاداداشتهای ریز و درشت و دوران مداد و کاغذ و اکسل و غیره سخته. وقتی میشه همه چیو در یک نرم افزار هلپ دسک ادغام کرد و هیچ درخواستی رو از دست نداد. هم مدیر راضی هم کارمندان و هم مشتریان!
برای ما کایاکو اولین برخورد با یک نرم افزار مدیریت درخواستها و پشتیبانی مشتریان بود! با کلی امکانات ریز و درشت. هر روزی که میگذشت بیشتر مارو شگفت زده میکرد. به مرور دیگه نمیشد یک روز کاری بدون کایاکو رو تصور کرد. بهترین قسمتش اینه که کارها هیچ وقت گم نمیشن. همه چی ثبت شده و مشخصه و میشه فهمید کار دست کدوم همکارا بوده، به کی مربوطه و چقدر براش زمان گذاشته.
مشتریها اون سالها بر خلاف حالا در مورد تیکت و ایمیل جبهه داشتن و فکر میکردن یا باید حضوری و یا نهایتا تلفنی پشتیبانی بگیرن. باید یک صدایی یا تصویری رو لمس میکردن و مطمئن میشدن منظورشونو فهموندن و حالا میتونن پیگیر باشن. این مورد اخیرا و طی مکالمهای برام ملموستر بود. یکی از مشتریان از یک سازمانی به روشهای سنتی معتقد بود و هرگر برای ما ایمیل یا تیکتی ارسال نکرده بود.
چون تعداد این افراد کمتر از انگشتهای یک دسته، ما هم اصرار زیادی نکردیم. تا اینکه یک بازهای دچار اپیدمی این دوران شدن و نتونستن برای مدتی اداره برن و کارها را سپرده بودند به همکارشون.عمده کارشون هم با یکی از نرم افزارهایی بود که ما بهشون ارائه داده بودیم. چون هیچ تاریخچهای از صحبتهاشون با ما نداشتند مجبور بودند با همون حال نامساعد چندین روز به همکارشون توضیح بدن که چکار بکنند و فلان کار در چه مرحلهایه! بعد بهبودی تماس گرفتند و گفتند ای کاش از اول من همه گزارشها و درخواستهامو ثبت میکردم که لااقل برای همکاران و اداره خودمون ملموس باشه جریانش.
به هر حال دنیا به سرعت داره به سمت هر چه بیشتر مکانیزه شدن پیش میره، انگار نه انگار که همین چند سال پیش بود ویپ رو راه انداخته بودیم و کلی هدست گرفته بودیم و خوشحال بودیم از زحمت تلفن آنالوگ خلاص میشیم. هنوز هدستها نو بودند که با تلفنهای ویپ هم خداحافظی کردیم.